مروارید آبی

مروارید آبی
Part ¹⁰¹

+چیشد؟
_ هیچی قبول کرد شب میاد
+خوبه.. عا راستی مرده گفت اکه موافقید بریم برای قُلنامه
_ خب پس بزن بریم
+ بریم
ویو لانا
با کوک و اون مرده مالکیه از خونه اومدیم بیرون منتظر مرده بودیم که بیاد چون داشت خونه رو قفل میکرد و گفته بود که ماشین اون بریم
همینطوری با کوک جلوی درب خونه بودیم و من سرم پایین بود که دست گرمی دستمو گرفت تنها واکنشم این بود که سرم و اوردم بالا و به صورت بی نقصش نگاه کردم
_ یادته اون اوایل دستمو میگرفتی؟
+ یادته تعجب کرده بودی؟
_ خب... اون اوایل فکر نمیکردم بهم حس داشته باشی
+ چراااا همچین فکره بیجایی کردی؟
_چون رفتی... تو موقعی که بهت نیاز داشتم تنهام گذاشتی..موقعی که بهت وابسته شده بودم...
حرفش با کلام لانا قطع شد*
+ولی کوک من مجبور شدم
اگه دست خودم نبود.. تا عمر داشتم کنارت بودم.. ولی خب مساوی شدیم توعم هفت ماه پیش تنهام گذاشتی
نقشه کشیدی برم خونه بابااامممممم
اخرشو کشیده و حرصی گفت*
_ ولی یه فرقی این وسط بود.. من بخاطر محافظت از خودت اینکار و کردم و تو بخاطر راحتی خودت من و تنها گذاشتی
+ عزیزم...
حرفش با حرف املاکی قطع شد*
...! خب بریم اقای کیم؟
+جانننن؟
کوک با دستش میزنه به بازوی لانا*
_ بله بفرمایید

ویو کوک
بعد از اومدن املاکی دست لانا رو تو دستم محکم تر گرفتم و رفتیم به سمت ماشین املاکی من جلو نشستم و لانا عقب داشتم به بیرون نگاه میکردم که یه پیامی به گوشیم اومد بازش که کردم....

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۴)

مروارید آبیPart ¹⁰²ویو کوک پیامی به گوشیم اومد بازش که کردما...

مروارید آبیPart ¹⁰³‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌ ‌‌‌ ...

اسلاید دوم و سوم لباس و ماسک اتاسلاید سوم لباس و ماسک هانااس...

مروارید آبی Part ¹⁰⁰پنج ساعت بعد*ویو لانا بعد از تموم کردن س...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۸

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۷ویو ا.ترفتیم سمت کیسه بوکسا دستکشای بوکسو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط