فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
part¹⁸
ویو چه مین
رئیس به هر دومون مرخصی داد و من بورا با هم رفتیم سمت پارکینگ و منو بورا سوار ماشین بورا شدیم و بروا حرکت کرد
کل مسیر تا خونه مو به جونگکوک فکر میکردم که نکنه یه وقت بلای سرش بیاد و نره منو لو بده و باید هرجوری شده جونگکوک رو از اونجا دربیارم جونگکوک اصلا شبیه بقیه بیمارهای اونجا نیست و بنظر سالم میاد فقط خیلی آدم سرد و خشکیه؛؛فقط میخوام که بلای سرش نیاد و سالم باشه و هر جوری شده از شر اون دکتر روانی نجاتش بدم
داشتم به جونگکوک فکر میکردم که بورا سر صحبت رو باز کرد
بورا: خب چه مین کجا بودی؟
+چی؟
بورا: تو همیشه همه چیزو بهم میگی تا حالا فکر نکنم چیزی نبوده که بهم نبودی و تو این چند سال باهات کار کردن درست شناختمت و اگه راست میگفتی اینقدر استرس نداشتی
+من استرس ندارم و چرا باید دورغ بگم اونم در چه موردی؟
بورا: نمیدونم اونو تو باید بگی
+چیزی نیست بورا
بورا: کل تمیارستان دوربین داره و اگه بخوام بفهمم که راست میگی یا نه راحت میفهمم پس بهتره که خودت بهم بگی تا اینکه خودم بفهمم
+کل تمیارستان دوربین داره؟
بورا: آره
+حتی دوتا زیرزمین ها؟
بورا: آره هر دوتاش
+آهان
بورا: خب منتظرم
+بورا به بخدا چیز نیست خب؟
بورا: باشه
ویو چه مین
با بورا رسیدیم خونه من و بورا سوار آسانسور شدیم و رفتیم طبقه ای من
و من در خونه رو باز کردم و با بورا رفتیم داخل خونه
بورا گفت که باید بره از خونش لباساش رو بیاره برای همین رفت
منم رفتم لباسم رو عوض کردم و لباس راحتی پوشیدم و رفتم روی مبل نوشتم و به تلویزیون خاموش نگاه میکردم و به جونگکوک فکر میکردم که صدای در خورد فکر کردم بورا ولی وقتی به در نگاه کردم دیدم که یه نامه از زیر در به داخل خونه آمد رفتم نامه و زیر در برداشتم و در خونه رو باز کردم و به بیرون نگاه کردم ولی کسی بیرون نبود در خونه رو بستم و رفتم روی مبل نشستم و نامه رو باز کردم و شروع به خوندنش کردم توی نامه نوشته بود:
نامه:
چه مین تا وقتی که پات خوب بشه بهت وقت میدم و وقتی که پات خوب شد باید کاری که گفتم رو بکنی و منو آزاد کنی و اگه اینکارو نکنی منم تو رو لو میدم پس زود خوب شو نمیخوام بیشتر از این اینجا بمونم درضمن همیشه حواسم بهت هست کاری کنی میفهمم و به کسی چیزی بگی بجای اینکه لوت بدم بلای سرت میارم که رئیست سرت نمیاره پس حواست به کاری که میکنی باشه
"جئون جونگکوک"
ویو چه مین
نامه از طرف جونگکوک بود
آخه اون از کجا میدونه که من پام شکسته
معلومه برام بپا گذاشته ولی آخه کی
اگه اون آدم داره چرا از من اینو خواسته
دارم دیونه میشم
از وقتی که خوندمش ترس کل جونمو گرفت و حتی توی خونه خودمم حس راحتی نداشتم
[(پایانpart¹⁸)]
part¹⁸
ویو چه مین
رئیس به هر دومون مرخصی داد و من بورا با هم رفتیم سمت پارکینگ و منو بورا سوار ماشین بورا شدیم و بروا حرکت کرد
کل مسیر تا خونه مو به جونگکوک فکر میکردم که نکنه یه وقت بلای سرش بیاد و نره منو لو بده و باید هرجوری شده جونگکوک رو از اونجا دربیارم جونگکوک اصلا شبیه بقیه بیمارهای اونجا نیست و بنظر سالم میاد فقط خیلی آدم سرد و خشکیه؛؛فقط میخوام که بلای سرش نیاد و سالم باشه و هر جوری شده از شر اون دکتر روانی نجاتش بدم
داشتم به جونگکوک فکر میکردم که بورا سر صحبت رو باز کرد
بورا: خب چه مین کجا بودی؟
+چی؟
بورا: تو همیشه همه چیزو بهم میگی تا حالا فکر نکنم چیزی نبوده که بهم نبودی و تو این چند سال باهات کار کردن درست شناختمت و اگه راست میگفتی اینقدر استرس نداشتی
+من استرس ندارم و چرا باید دورغ بگم اونم در چه موردی؟
بورا: نمیدونم اونو تو باید بگی
+چیزی نیست بورا
بورا: کل تمیارستان دوربین داره و اگه بخوام بفهمم که راست میگی یا نه راحت میفهمم پس بهتره که خودت بهم بگی تا اینکه خودم بفهمم
+کل تمیارستان دوربین داره؟
بورا: آره
+حتی دوتا زیرزمین ها؟
بورا: آره هر دوتاش
+آهان
بورا: خب منتظرم
+بورا به بخدا چیز نیست خب؟
بورا: باشه
ویو چه مین
با بورا رسیدیم خونه من و بورا سوار آسانسور شدیم و رفتیم طبقه ای من
و من در خونه رو باز کردم و با بورا رفتیم داخل خونه
بورا گفت که باید بره از خونش لباساش رو بیاره برای همین رفت
منم رفتم لباسم رو عوض کردم و لباس راحتی پوشیدم و رفتم روی مبل نوشتم و به تلویزیون خاموش نگاه میکردم و به جونگکوک فکر میکردم که صدای در خورد فکر کردم بورا ولی وقتی به در نگاه کردم دیدم که یه نامه از زیر در به داخل خونه آمد رفتم نامه و زیر در برداشتم و در خونه رو باز کردم و به بیرون نگاه کردم ولی کسی بیرون نبود در خونه رو بستم و رفتم روی مبل نشستم و نامه رو باز کردم و شروع به خوندنش کردم توی نامه نوشته بود:
نامه:
چه مین تا وقتی که پات خوب بشه بهت وقت میدم و وقتی که پات خوب شد باید کاری که گفتم رو بکنی و منو آزاد کنی و اگه اینکارو نکنی منم تو رو لو میدم پس زود خوب شو نمیخوام بیشتر از این اینجا بمونم درضمن همیشه حواسم بهت هست کاری کنی میفهمم و به کسی چیزی بگی بجای اینکه لوت بدم بلای سرت میارم که رئیست سرت نمیاره پس حواست به کاری که میکنی باشه
"جئون جونگکوک"
ویو چه مین
نامه از طرف جونگکوک بود
آخه اون از کجا میدونه که من پام شکسته
معلومه برام بپا گذاشته ولی آخه کی
اگه اون آدم داره چرا از من اینو خواسته
دارم دیونه میشم
از وقتی که خوندمش ترس کل جونمو گرفت و حتی توی خونه خودمم حس راحتی نداشتم
[(پایانpart¹⁸)]
۸.۵k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.