پارت سیزدهم
پارت سیزدهم
دروغ واقعی
تهیونگ: دست من نیست
ات: لطفاً بهم بدشون ... لطفاً
تهیونگ: نه
ات:ترو خدا واقعا بهشون نیاز دارم
همون موقع دستمو گرفت و کوبوندم به دیوار و درو بست
ات : داری چیکار میکنی ؟
تهیونگ: شوگا داشت رد میشد دوست ندارم کسی بفهمه
ات: باشه فقط میشه بری اون طرف تو صورتمی
تهیونگ: ات
ات:بله
تهیونگ: میدونم یکم برای گفتنش دیره ولی من.... دوست دارم
ات: هیچ وقت برای گفتنش دیره نیست(و بعد 🙂🙂 کیس )
ات: خب حالا نمیخوای بهم بدیشون
تهیونگ : نه
ات: براچی
تهیونگ: چون دوست ندارم دوست دخترم معتاد باشه
ات:چه زود خودمونی میشی
تهیونگ: میخوای خودمونی نشم؟
ات:نه ولی خب الان وقتش نیست ترک کنم
با نگاه تهیونگ به معنای واقعی داشتم می ریدم تو خودم
ات:باشه باشه هرچی تو بگی ترک می کنم فقط لطفاً یکم برای خداحافظی بده بهم
تهیونگ: اههه ..باشه ولی برای آخرین بار
ات: مرسی
همون موقع صدای در زدن اومد
تهیونگ: بله
شوگا : ات تو اتاقش نیست میدونی کجاست ؟
تهیونگ: آره پیش منه
شوگا:بیاین پایین نصف کارکنای کمپانی اومدن پایینن
تهیونگ: باشه تو برو ماهم میایم
شوگا: منتظریم
تهیونگ: پاشو بریم
ات: میشه من نیام؟
تهیونگ: بخاطر تو اومدن بعد میخوای نیای
ات:راست میگی ..آخه نمیدونم یه حس خجالتی دارم
تهیونگ: خجالت نداره ما همه پیشتیم
دروغ واقعی
تهیونگ: دست من نیست
ات: لطفاً بهم بدشون ... لطفاً
تهیونگ: نه
ات:ترو خدا واقعا بهشون نیاز دارم
همون موقع دستمو گرفت و کوبوندم به دیوار و درو بست
ات : داری چیکار میکنی ؟
تهیونگ: شوگا داشت رد میشد دوست ندارم کسی بفهمه
ات: باشه فقط میشه بری اون طرف تو صورتمی
تهیونگ: ات
ات:بله
تهیونگ: میدونم یکم برای گفتنش دیره ولی من.... دوست دارم
ات: هیچ وقت برای گفتنش دیره نیست(و بعد 🙂🙂 کیس )
ات: خب حالا نمیخوای بهم بدیشون
تهیونگ : نه
ات: براچی
تهیونگ: چون دوست ندارم دوست دخترم معتاد باشه
ات:چه زود خودمونی میشی
تهیونگ: میخوای خودمونی نشم؟
ات:نه ولی خب الان وقتش نیست ترک کنم
با نگاه تهیونگ به معنای واقعی داشتم می ریدم تو خودم
ات:باشه باشه هرچی تو بگی ترک می کنم فقط لطفاً یکم برای خداحافظی بده بهم
تهیونگ: اههه ..باشه ولی برای آخرین بار
ات: مرسی
همون موقع صدای در زدن اومد
تهیونگ: بله
شوگا : ات تو اتاقش نیست میدونی کجاست ؟
تهیونگ: آره پیش منه
شوگا:بیاین پایین نصف کارکنای کمپانی اومدن پایینن
تهیونگ: باشه تو برو ماهم میایم
شوگا: منتظریم
تهیونگ: پاشو بریم
ات: میشه من نیام؟
تهیونگ: بخاطر تو اومدن بعد میخوای نیای
ات:راست میگی ..آخه نمیدونم یه حس خجالتی دارم
تهیونگ: خجالت نداره ما همه پیشتیم
۳.۵k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.