پارت چهاردهم
پارت چهاردهم
دروغ واقعی
( بلاخره امتحانا تموم شد✔️🥳🥳)
دست تهیونگ رو گرفتم و رفتیم پایین
اولش هیچکس حرفی نمیزد و همه تو شک برگشتن من بودن
دو روز بعد
دوروزه با تهیونگ تو رابطم و پسرا هم میدونن و هنوز از فیلیکس خبری نشده
با درد بدنم که بخاطر نکشیدن مواد بود رفتم پایین پیش تهیونگ پیش جونگ کوک بود و داشتن باهم گیم میزدن آروم رفتم در گوش تهیونگ و گفتم
ات: تهیونگ
تهیونگ: جانم
ات: ......
تهیونگ: چیزی شده؟
ات:نه هیچی ولش کن
تهیونگ:مطمعنی ؟
ات: آره
نامجون:بچه ها زود باشین بریم اداره ی پلیس
ات: براچی ؟
نامجون:فیلیکس رو گرفتن ولی گفته تا وقتی هممون نباشیم حرف نمیزنه
ات: من نمیام
نامجون:گفته هممون باید بریم
ات: براچی باید به حرف اون گوش بدیم ؟
نامجون: ات میدونم اذیت شدی بخاطرش ولی مجبوریم لطفاً
ات: ........،
نامجون: من میرم کارامو بکنم شماها هم برین بپوشین
جونگ کوک رفت و تهیونگ اومد روبهروی من
تهیونگ: هیچی نمیشه بهت قول میدم هممون پیشتیم
ات: اگه چیزی راجب مواد ها بگه چیکار کنم ؟
تهیونگ: نمیگه آخه براچی باید اینو بگه...الکی فکر بد نکن برو بپوش بریم
ات:باش
یک ساعت بعد
به همراه پسرا رفتیم سمت اتاق بازجویی که با فیلیکس مواجه شدیم
فیلیکس:منتظرت بودم خانم کوچولو
تهیونگ: دهنتو ببند
فیلیکس: دوست پسر جدید پیدا کردی ؟
اومدم جوابشو بدم که چند تا پلیس اومدن داخل
؟: بفرمایید بشینید
هر کدوم روی صندلی هایی که گذاشته بودن نشستیم
؟: خب گفتی هر وقت بیان حرف میزنی حالا بگو چرا دو نفرو کشتی و ایشونو زندانی کردی؟
فیلیکس:من کسی رو نکشتم....این خانم خواهر من رو کشته(چرت و پرت هاشو درباره ی خواهرش گفت)
؟: این دلیلی نمیشه که بدزدیش اینم یه مسابقه بوده و علت مرگ خودکشی بوده
فیلیکس: ات ..تو هنوزم مواد میکشی؟
با این حرف فیلیکس همه نگاهاشون چرخید سمت من
؟: چرت و پرت نگو
فیلیکس:وا چرت و پرت چی ....فکر میکنی چطوری به آت نزدیک شدم... چون به مواد نیاز داشت
ات:دهنتو ببند
فیلیکس: میتونین ازش تست بگیرین تا بفهمین راست میگم یا نه
.
نیم ساعت بعد
بلاخره از اون اتاق اومدیم بیرون
ات: گفتم نباید میومدیم (روبه تهیونگ)
تهیونک: آت تو دو روزه پاکی فکر نکنم تو آزمایش معلوم بشه
ات:من قبل از این که بیایم ...
تهیونگ: نگو که رفتی سرش
ات:ببخشید ولی نمیتونستم کاریش کنم درکم کن
دروغ واقعی
( بلاخره امتحانا تموم شد✔️🥳🥳)
دست تهیونگ رو گرفتم و رفتیم پایین
اولش هیچکس حرفی نمیزد و همه تو شک برگشتن من بودن
دو روز بعد
دوروزه با تهیونگ تو رابطم و پسرا هم میدونن و هنوز از فیلیکس خبری نشده
با درد بدنم که بخاطر نکشیدن مواد بود رفتم پایین پیش تهیونگ پیش جونگ کوک بود و داشتن باهم گیم میزدن آروم رفتم در گوش تهیونگ و گفتم
ات: تهیونگ
تهیونگ: جانم
ات: ......
تهیونگ: چیزی شده؟
ات:نه هیچی ولش کن
تهیونگ:مطمعنی ؟
ات: آره
نامجون:بچه ها زود باشین بریم اداره ی پلیس
ات: براچی ؟
نامجون:فیلیکس رو گرفتن ولی گفته تا وقتی هممون نباشیم حرف نمیزنه
ات: من نمیام
نامجون:گفته هممون باید بریم
ات: براچی باید به حرف اون گوش بدیم ؟
نامجون: ات میدونم اذیت شدی بخاطرش ولی مجبوریم لطفاً
ات: ........،
نامجون: من میرم کارامو بکنم شماها هم برین بپوشین
جونگ کوک رفت و تهیونگ اومد روبهروی من
تهیونگ: هیچی نمیشه بهت قول میدم هممون پیشتیم
ات: اگه چیزی راجب مواد ها بگه چیکار کنم ؟
تهیونگ: نمیگه آخه براچی باید اینو بگه...الکی فکر بد نکن برو بپوش بریم
ات:باش
یک ساعت بعد
به همراه پسرا رفتیم سمت اتاق بازجویی که با فیلیکس مواجه شدیم
فیلیکس:منتظرت بودم خانم کوچولو
تهیونگ: دهنتو ببند
فیلیکس: دوست پسر جدید پیدا کردی ؟
اومدم جوابشو بدم که چند تا پلیس اومدن داخل
؟: بفرمایید بشینید
هر کدوم روی صندلی هایی که گذاشته بودن نشستیم
؟: خب گفتی هر وقت بیان حرف میزنی حالا بگو چرا دو نفرو کشتی و ایشونو زندانی کردی؟
فیلیکس:من کسی رو نکشتم....این خانم خواهر من رو کشته(چرت و پرت هاشو درباره ی خواهرش گفت)
؟: این دلیلی نمیشه که بدزدیش اینم یه مسابقه بوده و علت مرگ خودکشی بوده
فیلیکس: ات ..تو هنوزم مواد میکشی؟
با این حرف فیلیکس همه نگاهاشون چرخید سمت من
؟: چرت و پرت نگو
فیلیکس:وا چرت و پرت چی ....فکر میکنی چطوری به آت نزدیک شدم... چون به مواد نیاز داشت
ات:دهنتو ببند
فیلیکس: میتونین ازش تست بگیرین تا بفهمین راست میگم یا نه
.
نیم ساعت بعد
بلاخره از اون اتاق اومدیم بیرون
ات: گفتم نباید میومدیم (روبه تهیونگ)
تهیونک: آت تو دو روزه پاکی فکر نکنم تو آزمایش معلوم بشه
ات:من قبل از این که بیایم ...
تهیونگ: نگو که رفتی سرش
ات:ببخشید ولی نمیتونستم کاریش کنم درکم کن
- ۱۵.۱k
- ۰۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط