ادامه پارت ۱۵
عشق ممنوعه ....
جیمین : آخه !
تا اومدم حرف بزنم از موهام گرفت و محکم کوبیدم تو دهنم که عق زدم ولی توجهی نکرد ، فقط میکوبید انگار دیوونه شده بود !
شوگا :
خیلی زر زر میکرد پس منم کردم تو دهنش و کوبیدم تو اون دهن کوچولوش جا نمیشد و داشت عذاب میکشید ولی مهم نبود .دوباره برگشت و واردش کردم و همزمان لباش رو بوسیدم و رو کردنش کیس مارک گذاشتم بعد از ۱۰ دیقیه ازش کشیدم بیرون یه ملافه انداختم رومون و بغلش کردم .
شوگا : از این به بعد هر شب وضع همینه پس عادت کن .
جیمین : مگه من هرزتم ! احمق
شوگا : بدتری (با لحن سرد و محکم)
جیمین : با این حرفش اشک تو چشمام پر شد و کم کم خوابم برد .
تهیونگ :
همه جا رو زیر و رو کردم نفهمیدم چجوری شب شده ساعت حدودا ۱۲ یا ۱ بود رفتم تو یه کوچه که جیمین معمولا از اونجا میره تو پارک یه مغازه بود که دوربین داشت رفتم تو و ازشون خواستم دوربین رو نشونم بدن که دیدم و...
تهیونگ : کی بود؟؟!
دوربین رو دیدم خیلی واضح نبود ولی یکی یه تفنگ گذاشت رو سر جیمین و بردش تو ماشین ولی قیافه یارو معلوم نبود .
اعصابم خورد بود که یکی از فروشنده ها گفت ...
جیمین : آخه !
تا اومدم حرف بزنم از موهام گرفت و محکم کوبیدم تو دهنم که عق زدم ولی توجهی نکرد ، فقط میکوبید انگار دیوونه شده بود !
شوگا :
خیلی زر زر میکرد پس منم کردم تو دهنش و کوبیدم تو اون دهن کوچولوش جا نمیشد و داشت عذاب میکشید ولی مهم نبود .دوباره برگشت و واردش کردم و همزمان لباش رو بوسیدم و رو کردنش کیس مارک گذاشتم بعد از ۱۰ دیقیه ازش کشیدم بیرون یه ملافه انداختم رومون و بغلش کردم .
شوگا : از این به بعد هر شب وضع همینه پس عادت کن .
جیمین : مگه من هرزتم ! احمق
شوگا : بدتری (با لحن سرد و محکم)
جیمین : با این حرفش اشک تو چشمام پر شد و کم کم خوابم برد .
تهیونگ :
همه جا رو زیر و رو کردم نفهمیدم چجوری شب شده ساعت حدودا ۱۲ یا ۱ بود رفتم تو یه کوچه که جیمین معمولا از اونجا میره تو پارک یه مغازه بود که دوربین داشت رفتم تو و ازشون خواستم دوربین رو نشونم بدن که دیدم و...
تهیونگ : کی بود؟؟!
دوربین رو دیدم خیلی واضح نبود ولی یکی یه تفنگ گذاشت رو سر جیمین و بردش تو ماشین ولی قیافه یارو معلوم نبود .
اعصابم خورد بود که یکی از فروشنده ها گفت ...
۳.۳k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.