پارت ۱۷
عشق ممنوعه...
سوجی :
قبل از این که سوجو سفارش بده گفتم که توش تحریک کننده جنسی بریزن خلاصه که تهیونگبد جور حالش بد بود ولی بازم به روی خودش نیاورد و همش جیمینو صدا میزد ، هه معلوم نیست چقدر کردتش که وقتی اینجوری تحریک شده اونو صدا میکنه ! در هر حال از فرصت استفاده کردم و ...
سوجی : تهیونگ نظرت راجب یکم خوشگذرونی چیه؟ هوم؟
تهیونگ : خفه شو هرزه!
سوجی : باشه ببخشید ، اینجوری نمیتونی بری خونه برو تو یکی از اتاقا بخواب صب که مستیت از بین رفت برو منم کمکت میکنم.
تهیونگ : اوهوم.
سوجی : کمکش کردم و رفتیم تو یه اتاق وی آی پی نشست رو تخت خب منم تحریک شده بودم سیمو زدم به سیم آخر و نشستم کنارش و دستمو گذاشتم رو دیک.ش از صورتش و ناله هاش معلوم بود مثل چی نیاز داره پس منم استفاده کردم و جلوش روی زمین نشستم اونم روی تخت بود .
تهیونگ : لعنتی من هیچ وقت اینجوری نمیشدم چه مرگم شده؟ واقعا بهش نیاز دارم .
سوجی : ددی نمیخوای برات ساک بزنم ؟
تهیونگ : دست خودم نبود زیپ شلوارمو باز کردم و اونم همشو کرد تو دهنش کارشو بلد بود....
سوجی : اوم خیلی خوش مزس ددی !
تهیونگ : آیش لعنتی زود تر تمومش کن.
سوجی : تازه شروع شده ددی ... فک مردی حالا که گیرت آوردم و بهم نیاز داری ولت میکنم؟
تهیونگ : تو دهنش کام شدم ولی انقد ادامه داد که دوباره تحریک شدم ولی من نباید این کارو کنم الان نمیدونم جیمین کجاس و کوک حالش بده و این هرزه هم از فرصت استفاده کرده.
تهیونگ : همین الان این جن.ده بازیاتو تموم کن .
بلند شدم و چسبونمش به دیوار ... مطمئنم یه طرف ماجرا به تو ربطی داره و روزی که مطمئن بشم من میدونمو تو ....
رفتم خونه کوک جلوی در نشسته بود و داشت گریه میکرد صداش کردم سرشو اورد بالا چشماش کامل قرمز شده بود و موهاش بهم ریخته بود .
بلند شو برو رو تخت بخواب .
کوک : جیمین نباشه خوابم نمیگیره .
تهیونگ : کوک میدونم ناراحتی من از تو بدترم خواهش میکنم .
کوک : دلم براش تنگ شده تهیونگ ، دلم میخواد بغلش کنم تو این دو روز میتونستم پیداش کنم ولی نکردم .
تهیونگ : تو تلاشتو کردی کوک (با گریه شدید) تقصیر تو نیست ! تقصیر منه نیاید اون شب ولش میکردم تا ناراحت بخوابه که بعد بره بیرون.
کوک : تهیونگ چرا انقد بهم ریخته ای؟ مستی ؟
تهیونگ : نشستم و لباشو بوسیدم .
عشقم تو که ولم نمیکنی ؟ جیمین هم میاد مگه نه؟ دوباره میاد ، دوباره باهم میخوابیم ، دوباره میریم بیرون ... (با گریه و حالت مستی)
کوک: اره میاد ، باید بیاد .
شوگا : ....
سوجی :
قبل از این که سوجو سفارش بده گفتم که توش تحریک کننده جنسی بریزن خلاصه که تهیونگبد جور حالش بد بود ولی بازم به روی خودش نیاورد و همش جیمینو صدا میزد ، هه معلوم نیست چقدر کردتش که وقتی اینجوری تحریک شده اونو صدا میکنه ! در هر حال از فرصت استفاده کردم و ...
سوجی : تهیونگ نظرت راجب یکم خوشگذرونی چیه؟ هوم؟
تهیونگ : خفه شو هرزه!
سوجی : باشه ببخشید ، اینجوری نمیتونی بری خونه برو تو یکی از اتاقا بخواب صب که مستیت از بین رفت برو منم کمکت میکنم.
تهیونگ : اوهوم.
سوجی : کمکش کردم و رفتیم تو یه اتاق وی آی پی نشست رو تخت خب منم تحریک شده بودم سیمو زدم به سیم آخر و نشستم کنارش و دستمو گذاشتم رو دیک.ش از صورتش و ناله هاش معلوم بود مثل چی نیاز داره پس منم استفاده کردم و جلوش روی زمین نشستم اونم روی تخت بود .
تهیونگ : لعنتی من هیچ وقت اینجوری نمیشدم چه مرگم شده؟ واقعا بهش نیاز دارم .
سوجی : ددی نمیخوای برات ساک بزنم ؟
تهیونگ : دست خودم نبود زیپ شلوارمو باز کردم و اونم همشو کرد تو دهنش کارشو بلد بود....
سوجی : اوم خیلی خوش مزس ددی !
تهیونگ : آیش لعنتی زود تر تمومش کن.
سوجی : تازه شروع شده ددی ... فک مردی حالا که گیرت آوردم و بهم نیاز داری ولت میکنم؟
تهیونگ : تو دهنش کام شدم ولی انقد ادامه داد که دوباره تحریک شدم ولی من نباید این کارو کنم الان نمیدونم جیمین کجاس و کوک حالش بده و این هرزه هم از فرصت استفاده کرده.
تهیونگ : همین الان این جن.ده بازیاتو تموم کن .
بلند شدم و چسبونمش به دیوار ... مطمئنم یه طرف ماجرا به تو ربطی داره و روزی که مطمئن بشم من میدونمو تو ....
رفتم خونه کوک جلوی در نشسته بود و داشت گریه میکرد صداش کردم سرشو اورد بالا چشماش کامل قرمز شده بود و موهاش بهم ریخته بود .
بلند شو برو رو تخت بخواب .
کوک : جیمین نباشه خوابم نمیگیره .
تهیونگ : کوک میدونم ناراحتی من از تو بدترم خواهش میکنم .
کوک : دلم براش تنگ شده تهیونگ ، دلم میخواد بغلش کنم تو این دو روز میتونستم پیداش کنم ولی نکردم .
تهیونگ : تو تلاشتو کردی کوک (با گریه شدید) تقصیر تو نیست ! تقصیر منه نیاید اون شب ولش میکردم تا ناراحت بخوابه که بعد بره بیرون.
کوک : تهیونگ چرا انقد بهم ریخته ای؟ مستی ؟
تهیونگ : نشستم و لباشو بوسیدم .
عشقم تو که ولم نمیکنی ؟ جیمین هم میاد مگه نه؟ دوباره میاد ، دوباره باهم میخوابیم ، دوباره میریم بیرون ... (با گریه و حالت مستی)
کوک: اره میاد ، باید بیاد .
شوگا : ....
۴.۴k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.