فصل2 p2
*ات*
ها...صبر کن ببینم...چطور واژه هنتای رو میدونه؟ هنتای کلا یه واژه ژاپنیه...ببینم...فک کنم یه اوتاکو پیدا کردم..دختره از کلاس رفت بیرون...
رفتم سمتش
ات : هی هی...تو از انیمه خوشت نمیاد
جیوو : نه
ات : اووو...اون وقت من بودم که واژه یائویی و هنتای گف
جیوو :......
ات : اعتراف کن تو هم اوتاکویی
جیوو : چیشش..بچه ننه.
ات :.....
..فک میکردم پیدا کردن دوست خیلی اسونه...
ات : ازش بدم میاد...از مدرسه بدم میاد...
جیوو : همه بدشون میاد فقد تو نیستی...اینقد ادا افسرده هارو درنیار
ات : *بغض*
جیوو : هوی...برا من بچه بازی درنیار
ات : *گریه*...هق..هق...من فقد یه دوست میخوام...همه رو از دست دادم...هیچکیو ندارم...
جیوو : این همه ادم چرا من...برو گمشو
+اوو دختر خوشگله رو نگا کن
_شبیه روح افسردس
+بهتره بهش بگیم روح سرگردان مدرسه *خنده*
ات : من افسرده نیستم...
+بچه ننه
جیوو : هوی گمشین
+وایی بیا بریم
ات : مجبورت نمیکنم...فقد به یه دوست نیاز داشتم..ولی دیگه نیازی بهش ندارم...اول فکر میکردم دوست تنها تکه پازل گمشده قلبمه...ولی فهمیدم دوستی تمام قلبتو خورد میکنه...پس...بهتره سمتش نرم معذرت میخوام مزاحمت شدم.
*جیوو*
دختره ازم دور شد...چه مرگشه..واقعا اینقد میخواد دوست پیدا کنه...چرا اومد سراغ من..همه منو دختر منحرف یا خرس وحشی صدا میزنن...این دختر میخواد دوستم شه...عجب سوتی دادم دیگ فهمید منم اوتاکوام 🗿
بیخیال...حالش خوب میشه..ولی چرا نگرانشم؟
هوی هوی جیوو بد گرل بیخیالش شو...رف سمت سرویس بهداشتی..حیحی میتونم بریم ببینم چیکار میکنه...به عنوان یه ایچی فن
*توضیح مختصر از ایچی واسه کسایی که نمیدونن : مثل یائویی ولی رابطه دو جنس مونث :>> *
رفتم اونجا دیدم به خودش تو اینه خیره شده.
ات : دلم واست تنگ شده...کی میای به خوابم؟...کی شکنجم میدی؟...کی نصف شبی منو میبوسی تا بخوابم؟...یعنی واقعا رفتی؟...میدونی با خودم چیکار کردم چند ماهه که شده؟ نگران نیستی؟...میدونی..من هنوز دارم از خونت محافظت میکنم؟..ازم راضی؟..ایکاش فقد میشد بات حرف بزنم...هق..هق..
داره درمورد کی حرف میزنه؟
دیدم یه چاقو دستشه...استینشو بالا زد خودشو رو دستش زخمی میکرد...هنوزم لبخند رو لباشه و گریه میکنه..تا حالا همچین صحنه ای از نزدیک ندیده بودم..دخترای زیادی کتک زدم...ولی هیچ وقت یه دختر که به خودش اسیب میزنه رو ندیدم...همه ادعای افسردگی میکردن...ولی هیچ وقت جرعت اینکارو پیدا نمیکردن...یه ادم افسرده اینطوریه؟
ات : من تمام تلاشمو کردم اوپا...هق...هق...هیچ فایده ای نداره...واقعا من یه روحم...یه روح سرگردان...اگه اینطوریه...هق..چرا نمیتونم کوکیمو ببینم...
همینکه بهش خیره بودم متوجه نشدم که قطره اشکی از چشمم افتاد...واقعا قلبش شکسته...دلتنگ کسیه...
ها...صبر کن ببینم...چطور واژه هنتای رو میدونه؟ هنتای کلا یه واژه ژاپنیه...ببینم...فک کنم یه اوتاکو پیدا کردم..دختره از کلاس رفت بیرون...
رفتم سمتش
ات : هی هی...تو از انیمه خوشت نمیاد
جیوو : نه
ات : اووو...اون وقت من بودم که واژه یائویی و هنتای گف
جیوو :......
ات : اعتراف کن تو هم اوتاکویی
جیوو : چیشش..بچه ننه.
ات :.....
..فک میکردم پیدا کردن دوست خیلی اسونه...
ات : ازش بدم میاد...از مدرسه بدم میاد...
جیوو : همه بدشون میاد فقد تو نیستی...اینقد ادا افسرده هارو درنیار
ات : *بغض*
جیوو : هوی...برا من بچه بازی درنیار
ات : *گریه*...هق..هق...من فقد یه دوست میخوام...همه رو از دست دادم...هیچکیو ندارم...
جیوو : این همه ادم چرا من...برو گمشو
+اوو دختر خوشگله رو نگا کن
_شبیه روح افسردس
+بهتره بهش بگیم روح سرگردان مدرسه *خنده*
ات : من افسرده نیستم...
+بچه ننه
جیوو : هوی گمشین
+وایی بیا بریم
ات : مجبورت نمیکنم...فقد به یه دوست نیاز داشتم..ولی دیگه نیازی بهش ندارم...اول فکر میکردم دوست تنها تکه پازل گمشده قلبمه...ولی فهمیدم دوستی تمام قلبتو خورد میکنه...پس...بهتره سمتش نرم معذرت میخوام مزاحمت شدم.
*جیوو*
دختره ازم دور شد...چه مرگشه..واقعا اینقد میخواد دوست پیدا کنه...چرا اومد سراغ من..همه منو دختر منحرف یا خرس وحشی صدا میزنن...این دختر میخواد دوستم شه...عجب سوتی دادم دیگ فهمید منم اوتاکوام 🗿
بیخیال...حالش خوب میشه..ولی چرا نگرانشم؟
هوی هوی جیوو بد گرل بیخیالش شو...رف سمت سرویس بهداشتی..حیحی میتونم بریم ببینم چیکار میکنه...به عنوان یه ایچی فن
*توضیح مختصر از ایچی واسه کسایی که نمیدونن : مثل یائویی ولی رابطه دو جنس مونث :>> *
رفتم اونجا دیدم به خودش تو اینه خیره شده.
ات : دلم واست تنگ شده...کی میای به خوابم؟...کی شکنجم میدی؟...کی نصف شبی منو میبوسی تا بخوابم؟...یعنی واقعا رفتی؟...میدونی با خودم چیکار کردم چند ماهه که شده؟ نگران نیستی؟...میدونی..من هنوز دارم از خونت محافظت میکنم؟..ازم راضی؟..ایکاش فقد میشد بات حرف بزنم...هق..هق..
داره درمورد کی حرف میزنه؟
دیدم یه چاقو دستشه...استینشو بالا زد خودشو رو دستش زخمی میکرد...هنوزم لبخند رو لباشه و گریه میکنه..تا حالا همچین صحنه ای از نزدیک ندیده بودم..دخترای زیادی کتک زدم...ولی هیچ وقت یه دختر که به خودش اسیب میزنه رو ندیدم...همه ادعای افسردگی میکردن...ولی هیچ وقت جرعت اینکارو پیدا نمیکردن...یه ادم افسرده اینطوریه؟
ات : من تمام تلاشمو کردم اوپا...هق...هق...هیچ فایده ای نداره...واقعا من یه روحم...یه روح سرگردان...اگه اینطوریه...هق..چرا نمیتونم کوکیمو ببینم...
همینکه بهش خیره بودم متوجه نشدم که قطره اشکی از چشمم افتاد...واقعا قلبش شکسته...دلتنگ کسیه...
۱۱۲.۸k
۱۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.