من میدونم که تو
من میدونم که تو
توی این شهر نیستی...
میدونم توی این بلوار ...
این خیابون و اون کوچه ای که من رفت و آمد میکنم نیستی...
میدونم اونی که توی صف نونوایی وایساده ، اونی که داره از فروشگاه میاد بیرون یا اونی که داره سوار تاکسی میشه تو نیستی....
با همه ی این احوال ،
چون چشمم همیشه دنبال دیدنته و دائم منتظرم یه جایی ببینمت
همه رو شکل تو میبینم
انگار همه ی زن های شهر موهاشون همرگ موهای قشنگته
لباسایی که تو تن میکنی رو میپوشن...
گاهی بعضیا صداشونم شبیه توئه.
این انتظار اگه منو نکشه
حتما دیوونه میکنه
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانهی ما را.
#دلنوشته
#نامتواری
#خاطره
#namotevari
توی این شهر نیستی...
میدونم توی این بلوار ...
این خیابون و اون کوچه ای که من رفت و آمد میکنم نیستی...
میدونم اونی که توی صف نونوایی وایساده ، اونی که داره از فروشگاه میاد بیرون یا اونی که داره سوار تاکسی میشه تو نیستی....
با همه ی این احوال ،
چون چشمم همیشه دنبال دیدنته و دائم منتظرم یه جایی ببینمت
همه رو شکل تو میبینم
انگار همه ی زن های شهر موهاشون همرگ موهای قشنگته
لباسایی که تو تن میکنی رو میپوشن...
گاهی بعضیا صداشونم شبیه توئه.
این انتظار اگه منو نکشه
حتما دیوونه میکنه
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانهی ما را.
#دلنوشته
#نامتواری
#خاطره
#namotevari
۱۵.۸k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲