پارت321
#پارت321
🌙 نـــور در تـــاریـــڪــے (1) 🌙
ولی دریغ از یه کلمه شنیدن ، حرصی پامو رو زمین کوبیدم صبر کردم تموم شه !
(آرش)
در رو محکم بهم کوبیدم و تکیه مو دادم به ماشین دستی به صورتم کشیدم با یادآوری صحنه هایی که
دیدم دستمو مشت کردم کوبیدم به بدنه ماشین ! نمیدونم این صحنه ها رو ماله چیه ؟ اصلا نمیدونم اون دختر کیه ... چرا چشماش شبیه مهساست !
چرا انقدر به مهسا شباهت داره اخه ! پوفی کشیدم سعی کردم به خودم امیدواری بدم ...
لب زدم : آره اون صحنه ها همه شون توهم هستند ! همه شون من هیچ وقت با یه دختر همچنین کاری نکردم و نخواهم کرد
اینا توهمی پیش نیستند مطمئنم ! اگه چیزی هم بوده باشه غیر ممکنه من به یاد نیارم ... اره تمام این صحنه ها دروغند !
نفسمو پر صدا بیرون دادم دستی تو موهام کشیدم بعد از چند دقیقه سوار ماشین شدم و روندم سمت آپارتمانم !
ماشین رو داخل پارکینگ پارک کردم و از ماشین پیاده شدم با رفتم سمت آسانسور !!
همین که از آسانسور بیرون اومدم با چهره نگران کیوان و مهسا رو به رو شدم بازم نگاهم خورد تو چشمای مهسا آب دهنمو پر صدا قورت دادم
بازم صحنه هایی از اون اتفاق جلو چشمام رژه رفت ... این صحنه ها چه ربطی به تو داره اخه چه ربطی !
با صدای کیوان نگاه مو به هر سختی بود از چشمام گرفتم و دوختم به کیوان ، کیوان دو قدم به سمتم برداشت و گفت :
خوبی آرش ؟ چی شده یهو ؟!
سرمو به معنی اره تکون دادم ، کیوان رو کنار زدم کلید رو از تو جیبم در اوردم که...
🌙 نـــور در تـــاریـــڪــے (1) 🌙
ولی دریغ از یه کلمه شنیدن ، حرصی پامو رو زمین کوبیدم صبر کردم تموم شه !
(آرش)
در رو محکم بهم کوبیدم و تکیه مو دادم به ماشین دستی به صورتم کشیدم با یادآوری صحنه هایی که
دیدم دستمو مشت کردم کوبیدم به بدنه ماشین ! نمیدونم این صحنه ها رو ماله چیه ؟ اصلا نمیدونم اون دختر کیه ... چرا چشماش شبیه مهساست !
چرا انقدر به مهسا شباهت داره اخه ! پوفی کشیدم سعی کردم به خودم امیدواری بدم ...
لب زدم : آره اون صحنه ها همه شون توهم هستند ! همه شون من هیچ وقت با یه دختر همچنین کاری نکردم و نخواهم کرد
اینا توهمی پیش نیستند مطمئنم ! اگه چیزی هم بوده باشه غیر ممکنه من به یاد نیارم ... اره تمام این صحنه ها دروغند !
نفسمو پر صدا بیرون دادم دستی تو موهام کشیدم بعد از چند دقیقه سوار ماشین شدم و روندم سمت آپارتمانم !
ماشین رو داخل پارکینگ پارک کردم و از ماشین پیاده شدم با رفتم سمت آسانسور !!
همین که از آسانسور بیرون اومدم با چهره نگران کیوان و مهسا رو به رو شدم بازم نگاهم خورد تو چشمای مهسا آب دهنمو پر صدا قورت دادم
بازم صحنه هایی از اون اتفاق جلو چشمام رژه رفت ... این صحنه ها چه ربطی به تو داره اخه چه ربطی !
با صدای کیوان نگاه مو به هر سختی بود از چشمام گرفتم و دوختم به کیوان ، کیوان دو قدم به سمتم برداشت و گفت :
خوبی آرش ؟ چی شده یهو ؟!
سرمو به معنی اره تکون دادم ، کیوان رو کنار زدم کلید رو از تو جیبم در اوردم که...
۱۲.۳k
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.