Part 74 (پارت آخر )

Part 74



(پرش زمانی به صبح )



(ویو ات )
صبح با دل درد شدیدی از خواب بیدار شدم اوففف حتما بخاطر دیشبه به دردش توجه نکردم و بلند شدم تا برم تخم مرغ درست کنم تخم مرغو که شکوندم حالت تهوع بهم دست داد زیر گاز رو خاموش کردم و رفتم تو دستشویی بالا آوردم که یهو تهیونگ با نگرانی اومد در زد گفت




تهیونگ: ات حالت خوبه( نگران )





ات :اره از دستشویی اومد بیرون



تهیونگ: چی میگی حالم خوبه رنگت پریده پاشو بریم دکتر





(بعد از نیم ساعت )


رسیدیم رفتیم پایین دکتره چندتا آزمایش ازم گرفت بعد ۱ ساعت با چند تا برگه اومد




دکتر: تبریک میگم شما حامله این




ات: چیی



تهیونگ: ات دارم بابا میشم( ذوق )



ات :منم دارم مامان میشم واییی خیلی خوشحالم



که تهیونگ ات میبوسه





دکتر: ببخشید مزاحم کار تون شدم من رفع زحمت بکنم دیگه



ات و تهیونگ:( می‌خندن )





(۶ ماه بعد )


ات :تههههه گفتم‌ پاستیلللل میخواممممم



تهیونگ: ات الان ساعت ۳ نصفه شبه از کجام بیارم آخه



ات: ولی من خوراکی میخوام( گریه )




تهیونگ: عجب گوهی خوردم تو رو اون شب حامله کردم



ات: چی



تهیونگ: هیچی پایین چیپس داریم میخوای



ات : ارههههه




تهیونگ: ات دوتا مزه داری تند و نمکی کدومشو میخوای



ات: هر دوتایش



تهیونگ: پدصگ چه خبرته



ات :من یدونشو میخورم بقیشو اینی که تو دلم کاشتی میخورهه



تهیونگ: هعییی روزگار





(۳ ماه بعد )


ات :داشتم فیلم میدیم که یه احساس خیسی کردم دیدم کیسه آبم پاره شد





ات: جیغغغغغغغ تهیونگ کمک بچه داره میاد




(ویو تهیونگ)
سریع دویدم بالا بغلش کردم گذاشتمش تو ماشین و رفتم سمت بیماراستان بعدش ات رو بردن تو یه اتاقی بعد از نیم ساعت یه خانمی با تو دوتا بچه تو دستش اومد سمتم



پرستار :آقای کیم



تهیونگ: بله خودم هستم



پرستار: بفرمایید بچه هاتون



تهیونگ: ولی من یه بچه داشتم



پرستار :اون یکیشون پشت خواهرش قایم شده بود بفرمایید





تهیونگ :وایی ننه شما ها چقدر نازیین گوگولی ها




(بعد از ۳ سال )


(اسم بچه هاشون بورام و هانول گذاشتن )




ات: ده پدصگ به پیریز برق دست نزن




هانول: مامانییییی نگاه دارم نقاشی میکشم



ات: واییی نه رو دیوار تهیونگ کمک



تهیونگ: چیشده



ات: نگاه کن بخدا خسته شدم (گریه )



تهیونگ: بچه ها مامانمون رو اذیت نکنین



بورام و هانول : ببخشید مامانی( با لحن بچه گونی )



ات: اشکالی نداره فرشته های من



تهیونگ؛ یعنی من فرشتت نیستم



ات: نوچ چون تو ددیمی ( لبای تهیونگ رو میبوسه )



تهیونگ؛( نیشخند )



و دیگه این خانوداه تا آخر عمرشون شاد خوشحال زندگی می‌کنند پایان
دیدگاه ها (۲۴)

تک پارتی

دو پارتی

Part 73

Part 72

جیمین فیک زندگی پارت ۹۳#

نام فیک: عشق مخفیPart: 53ویو جیمین*با نوازش کردن موهام توسط ...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط