Part 72

Part 72

(ویو تهیونگ)
رفتم خودمم ارایشگاه تا یه دستی به موهام بزنه بعد کت و شلوارم رو پوشیدم و




(بعد از دو ساعت )



زینگ زینگ (مثلا زنگ تلفنشه )



تهیونگ: الو سلام بیبی خوبی



ات: اوهوم تو خوبی




تهیونگ: اره کارات تموم شد که بیام دنبالت



ات :اره


تهیونگ؛ اوکی دارم میام


ات: اوممم خدافظظظ



تهیونگ: خدافظ( خنده)



(ویو تهیونگ )
رفتم دنبال ات بعد از نیم ساعت رسیدم به ات زنگ زدم گفتم بیاد بیرون وقتی اومد بیرون محوش شده بودم آنقدر که خوشگل شده بود



ات: تهیونگ


تهیونگ:......


ات: ته ته


تهیونگ؛ .......



ات: تهیونگ( داد )



تهیونگ: ه..ها چیه



ات: چرا هرچی صدات میزنم جواب نمیدی



تهیونگ: ها آخه خیلی خوشگل شدی



ات: یعنی زشت بودم



تهیونگ: نه خوشگل بودی خوشگل تر هم شدی



ات :مستر کیم شما هم خیلی جذاب و سکشی شدی



تهیونگ: اوه اوه با حرفات داری داغم میکنی بیب




ات: یااا ابلفظللل من گوه میخورم دیگه از این حرفا بزنم




تهیونگ:( خنده )




که یهو گوشیم تهیونگ زنگ میخوره
یه نگاه بهش میندازه میبینه مامانشه




م.ت: الو پسرم کجایین



تهیونگ: سلام مامان داریم میام تو راهیم


م.ت: پس زود بیاین مهمونا منتظرن



تهیونگ :اومم باشه خدافظ



(پایان مکالمه)
دیدگاه ها (۰)

Part 73

Part 74 (پارت آخر )

Part 71

Part 70

#تناسخ_یک_مافیاPart:11 ات: وایییی خیلی نگرانم یعنی ر.ا کجا ر...

دیدار اول ..

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط