Part 73

Part 73


ات: چی گفت مامانت



تهیونگ: گفت باید سریع بریم مهمونا منتظرن


ات :اها خب پس بریم







(بعد از نیم ساعت )



تهیونگ: رسیدیم



ات: تهیونگ من یه زره استرس دارم



تهیونگ: بیبی نیازی به استرس نیست همه چی خوب پیش میره



ات: ولی اگه



تهیونگ: ششش دستتو بده به من یه نفس عمیق بکش




ات: هوففف



تهیونگ: بریم



ات :اوهوم



وارد تلار میشن بعد می‌رقصند و قر میدن اماااا میرسه به لحظه ی مهم




علامت همینی که میگه آقای فلان حاضر هستید با خانم فلان ازدواج کنین &(ببخشید گایز ساعت ۱ نصفه شبه واقعا مخم نمیکشه )




&:آقای کیم تهیونگ ایا شما مایل به ازدواج با خانم جئون ات هستید



تهیونگ: بله



&:خانم جئون ات آیا شما مایل به ازدواج با آقای کیم تهیونگ هستید



ات :...........



(یونا همون دوسته اته)




یونا: عروس رفته گل بچینه




&:خانم جئون ات آیا شما مایل به ازدواج با آقای کیم تهیونگ هستید



ات :با اجازه ی پدر و مادرم بله


&:میتونید همدیگه رو ببوسید


که یهو تهیونگ کمر ات رو میگیره نزدیکش میکنه و میبوستش


همه: هوو‌‌‌‌‌‌‌وووو مبارک باشه



(پرش زمانی به شب )




تهیونگ: هومم بیبی وقتشه



ات: ددی منم دلم خیلی برای اون کینگ سایز ن تنگ شده





گایز ببخشید ویسگون برای اون اسماتی هم که نوشتم بهم گیر داد برای نمیتونم بنویسم ولی بهتون قول میدم سعیمو بکنم تو فیک کوک براتون اسمات زیاد بزارم ♡




(پرش زمانی به صبح)
دیدگاه ها (۱)

Part 74 (پارت آخر )

تک پارتی

Part 72

Part 71

ویو ات وقتی بیدارشدم دورم اون پسره نبود بلند شدم و رفتم توی ...

فصل دوم ( چرا من؟) پارت اول🗿🎀ویو ات: بعد از اون موقع که سر م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط