the building infogyg پارت77
#the_building_infogyg #پارت77
سوک
وارد شهربازی شدیم
من:وف چه باحاله!از کدوم شروع کنم
رکسانا:رنجرش بدم جیریسوینگش وسورتمه اش بدم
می.یونگ:آی درد آی مرگ آی زهرهلاهل
آچا:بچه هامیخوام ببینم هنوزم میترس
ین یانه پوست کلفت شدین
من:آچا به جان میرزا تقی خان چلاغ میزنمت اگه اون فکر رو داشته باشی
جیهوپ:خوب خوب خانومایی ترسو چطورین؟! برین دیگه
من:ترسو هع داریم تصمیم میگیریم کدوم اول شروع کنیم
لبخند معنی داری زد وچیزی نگفت
یونگ:بگین ترسیدین مثل مسابقات دانشکده
می.هی:اولا هنوز شروع نشده دوما ترسو خودتی بچه.پرو راستی گربه رو هم آوردم
می.یونگ:فقط حیون کم بود اونم آوردی باخودت
من:خوب چیکار کنیم
چان:نظریه دونفر دونفر بریم همه رو امتحان کنیم بعد از آخر مشخص میشه
آچا:شرط چی؟!هر بازی باید شرطش باشع دیگه مزه نداره اینطوری
بک:سر یه روز اینکه تنهایی هرجایی خواستین برین
آچا:شت بابا نمیری یه ماشین برایی من ودخترا خودمون بریم باهاش دانشکده وبیایم
بک:رودل نکنی
من:نگران نباش نوشابه میخوره میره پایین خوب پس بزنین بریم
به سمت کشتی رفتیم رنگش پرید
من:چیشد جیهوپ خان ترسیدی؟!
جیهوپ:کی من نهه بریم
نشستیم رفتش بالا اومد پایین جیغ هردوتامون هوا رفت بهم نگاه کردیم خندیدم اونم خندید دستایی همو گرفتیم شروع کردیم به جیغ زدن گلوم درد میکرد از بس جیغ کشیده بودم
جیهوپ:من ترس از ارتفاع دارم بریم کلبه وحشت
من:باشهعع
رفتیم که جلومون رو گرفتن
پسره:تکی باید برین
جیهوپ:بیخیال بیا برگردیم
من:نه میخوام برم
جیهوپ:پس ترسیدی وسطش هم بودی برگرد باشه مهم نیس برام مهم اینکه توخوب باشی
سرخ شدم من گرممه یانه هوا گرمه ولش رفتم داخل چراغ دستم گرفتم یهو احساس کردم هوایی دور وبرم سرد شده آخه چطور ممکنه باز به راهم ادامه دادم که یه چیزی احساس کردم از پشتم رد شدش برگشتم کسی نبود اومد برگشتم به سمت جلو که یه پسر دقیقا روبه روم بود تا اومدم جیغ بکشم دستمال گرفت جلویی صورتم وهیچی دیگه نفهمیدم
***///**//***
جیهوپ
چرا اینقدر دیر کردش
پسره:ببخشید شما جیهوپ هستین
من:بله چطور؟!
پسره:آم دوس دخترتون گفتن میرن جایی دوستاشون شمام برین
من:ممنونم
مشکوک بود اما زیاد نه رفتم جایی بچه ها
من:اا پس سوک کو
آچا:مگه باتو نبود
یهو همه چی رو گرفتم برگشتم همون جا اما کسی نبود از اون پسره هم خبری نبود یه لحظه از فکر نبودنش قلبم و ایستاد این دختره چیکار کرده بود بامن مگه همه جارو با سرعت خارق العاده خودم گشتم نبودش نه امکان نداره نمیزارم بره نمیزارم صدمه ببینه به خودم قول دادم مواظبش باشم
سوک
وارد شهربازی شدیم
من:وف چه باحاله!از کدوم شروع کنم
رکسانا:رنجرش بدم جیریسوینگش وسورتمه اش بدم
می.یونگ:آی درد آی مرگ آی زهرهلاهل
آچا:بچه هامیخوام ببینم هنوزم میترس
ین یانه پوست کلفت شدین
من:آچا به جان میرزا تقی خان چلاغ میزنمت اگه اون فکر رو داشته باشی
جیهوپ:خوب خوب خانومایی ترسو چطورین؟! برین دیگه
من:ترسو هع داریم تصمیم میگیریم کدوم اول شروع کنیم
لبخند معنی داری زد وچیزی نگفت
یونگ:بگین ترسیدین مثل مسابقات دانشکده
می.هی:اولا هنوز شروع نشده دوما ترسو خودتی بچه.پرو راستی گربه رو هم آوردم
می.یونگ:فقط حیون کم بود اونم آوردی باخودت
من:خوب چیکار کنیم
چان:نظریه دونفر دونفر بریم همه رو امتحان کنیم بعد از آخر مشخص میشه
آچا:شرط چی؟!هر بازی باید شرطش باشع دیگه مزه نداره اینطوری
بک:سر یه روز اینکه تنهایی هرجایی خواستین برین
آچا:شت بابا نمیری یه ماشین برایی من ودخترا خودمون بریم باهاش دانشکده وبیایم
بک:رودل نکنی
من:نگران نباش نوشابه میخوره میره پایین خوب پس بزنین بریم
به سمت کشتی رفتیم رنگش پرید
من:چیشد جیهوپ خان ترسیدی؟!
جیهوپ:کی من نهه بریم
نشستیم رفتش بالا اومد پایین جیغ هردوتامون هوا رفت بهم نگاه کردیم خندیدم اونم خندید دستایی همو گرفتیم شروع کردیم به جیغ زدن گلوم درد میکرد از بس جیغ کشیده بودم
جیهوپ:من ترس از ارتفاع دارم بریم کلبه وحشت
من:باشهعع
رفتیم که جلومون رو گرفتن
پسره:تکی باید برین
جیهوپ:بیخیال بیا برگردیم
من:نه میخوام برم
جیهوپ:پس ترسیدی وسطش هم بودی برگرد باشه مهم نیس برام مهم اینکه توخوب باشی
سرخ شدم من گرممه یانه هوا گرمه ولش رفتم داخل چراغ دستم گرفتم یهو احساس کردم هوایی دور وبرم سرد شده آخه چطور ممکنه باز به راهم ادامه دادم که یه چیزی احساس کردم از پشتم رد شدش برگشتم کسی نبود اومد برگشتم به سمت جلو که یه پسر دقیقا روبه روم بود تا اومدم جیغ بکشم دستمال گرفت جلویی صورتم وهیچی دیگه نفهمیدم
***///**//***
جیهوپ
چرا اینقدر دیر کردش
پسره:ببخشید شما جیهوپ هستین
من:بله چطور؟!
پسره:آم دوس دخترتون گفتن میرن جایی دوستاشون شمام برین
من:ممنونم
مشکوک بود اما زیاد نه رفتم جایی بچه ها
من:اا پس سوک کو
آچا:مگه باتو نبود
یهو همه چی رو گرفتم برگشتم همون جا اما کسی نبود از اون پسره هم خبری نبود یه لحظه از فکر نبودنش قلبم و ایستاد این دختره چیکار کرده بود بامن مگه همه جارو با سرعت خارق العاده خودم گشتم نبودش نه امکان نداره نمیزارم بره نمیزارم صدمه ببینه به خودم قول دادم مواظبش باشم
۵.۷k
۰۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.