ازدواج اجباری~♡~پارت۱۰
ازدواج اجباری~♡~پارت۱۰
رونا:آخیششششش
خودشو پرت کرد رو مبل
ته:چیه خسته شدی
رونا:اوم روز خسته کننده ای بود
ته:بگذریم اتاقمون جداست
رونا:خودم میدونم نه پَ میخواستی تو ی اتاق باشیم
ته:معلومه که نهه
رونا:اتاق من کدومه
ته:بیا بالا تا بگم
رونا:باش
با رونا رفتیم بالا
ته:این اتاق تو عه
رونا:اینم اتاق توعه
ته:اوهوم
رونا:خب دیگه شب بخیر
رفت و در رو بست
ته:هه دختره دیوونه
رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم و خوابیدم که بعد چند ساعت احساس تشنگی کردم رفتم پایین که....
رونا ویو:
رفتیم خونه رفتم تو اتاقم
رونا:آخیششش تخت قشنگم
پرت شدم رو تخت
رونا:(در حال لذت بردن)
پاشدم رفتم حموم بعد ۲۰ دیقه اومدم بیرون موهامو خشک کردم روتین پوستی انجام دادم و رفتم تو تخت خواب خیلی گرمم بود رفتم یه تاب و شرت پادار پوشیدم و رفتم دراز کشیدم که دست شوییم گرفت
رونا:آیی خدا قصد نداری بزاری من بخوابم/کلافه
پاشدم رفتم دست شویی داشتم میرفتم بالا که تشنم شد🥲من چه گناهی کردم آخه رفتم آشپزخونه در یخچال رو باز کردم(اشپزخانه جلو پله هاست)خواستم بطری رو بردارم قدم نرسید پاشنه بلندی کردم که با بدبختی رسید و بطری رو داشتم سر میکشیدم و از خنکی لذت میبردم که احساس کردم یکی پشتم دهنم پر آب بود برگشتم که با تهیونگ روبرو شدم تمام آب رو پاشیدم روش با آب شد یکی
رونا:عهه ببخشید..از قصد نبود خوبی؟😂/از استیکر معلومه با خنده میگه دیگه
ته:چیکار میکنی😠😤
رونا:خب چیکار کنم ندیدمت😂😂
ته:نخند
رونا:خب حالا بابا مگه چی شده😒
ته:ساعت ۳ نصفه شب خیسم کردی میگی چی شده؟
رونا:حالا هر چی فردا منم میخوام بیام شرکت برم بخوابم خواب نمونم
ته:چرا میخوای بیای شرکت؟
رونا:چون ما دوتا قراره شرکت رو اداره کنیم آیکیو
ته:یادم نبود
رونا:خب دیگه دیگه من برم
رفتم بالا چراغا رو خاموش کردم و خوابیدم
ته ویو:
احساس تشنگی کردم رفتم پایین که رونا رو دیدم پشتش بود منو ندید..چه لباسش کوتاه بود اندام خیلی خوبی داره عهه ته چیمیگی بیخیال اروم رفتم پشتش که یهو برگشت آب تو دهنش بود خیلی کیوت شده بود آب دهنش رو پاشید روش اَه از خیسی متنفرممم بعد خلاصه حرف زدیم البته حرف که نبود کلکل بود ولی خب آب خوردم و رفتم بالا و خوابیدم
ساعت ۶صبح:
رونا ویو:
با صدای گوشیم بیدار شدم لباس پوشیدم و میکاپ کردم و موهامم از پایین بستم و رفتم باشگاه
ته ویو:
ساعت ۷ بیدار شدم رفتم پایین صبحانه خوردم فهمیدم رونا نیس گفتم شاید خوابه رفتم در اتاقش رو زدم
تق تق
ته:رونا...
ته:رونا بیدار شو
تق تق تق
ته:روناااا
دیدم جواب نمیده در رو باز کردم دیدم نیست
ته:....
...........
منتظر حمایتم🥲....
رونا:آخیششششش
خودشو پرت کرد رو مبل
ته:چیه خسته شدی
رونا:اوم روز خسته کننده ای بود
ته:بگذریم اتاقمون جداست
رونا:خودم میدونم نه پَ میخواستی تو ی اتاق باشیم
ته:معلومه که نهه
رونا:اتاق من کدومه
ته:بیا بالا تا بگم
رونا:باش
با رونا رفتیم بالا
ته:این اتاق تو عه
رونا:اینم اتاق توعه
ته:اوهوم
رونا:خب دیگه شب بخیر
رفت و در رو بست
ته:هه دختره دیوونه
رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم و خوابیدم که بعد چند ساعت احساس تشنگی کردم رفتم پایین که....
رونا ویو:
رفتیم خونه رفتم تو اتاقم
رونا:آخیششش تخت قشنگم
پرت شدم رو تخت
رونا:(در حال لذت بردن)
پاشدم رفتم حموم بعد ۲۰ دیقه اومدم بیرون موهامو خشک کردم روتین پوستی انجام دادم و رفتم تو تخت خواب خیلی گرمم بود رفتم یه تاب و شرت پادار پوشیدم و رفتم دراز کشیدم که دست شوییم گرفت
رونا:آیی خدا قصد نداری بزاری من بخوابم/کلافه
پاشدم رفتم دست شویی داشتم میرفتم بالا که تشنم شد🥲من چه گناهی کردم آخه رفتم آشپزخونه در یخچال رو باز کردم(اشپزخانه جلو پله هاست)خواستم بطری رو بردارم قدم نرسید پاشنه بلندی کردم که با بدبختی رسید و بطری رو داشتم سر میکشیدم و از خنکی لذت میبردم که احساس کردم یکی پشتم دهنم پر آب بود برگشتم که با تهیونگ روبرو شدم تمام آب رو پاشیدم روش با آب شد یکی
رونا:عهه ببخشید..از قصد نبود خوبی؟😂/از استیکر معلومه با خنده میگه دیگه
ته:چیکار میکنی😠😤
رونا:خب چیکار کنم ندیدمت😂😂
ته:نخند
رونا:خب حالا بابا مگه چی شده😒
ته:ساعت ۳ نصفه شب خیسم کردی میگی چی شده؟
رونا:حالا هر چی فردا منم میخوام بیام شرکت برم بخوابم خواب نمونم
ته:چرا میخوای بیای شرکت؟
رونا:چون ما دوتا قراره شرکت رو اداره کنیم آیکیو
ته:یادم نبود
رونا:خب دیگه دیگه من برم
رفتم بالا چراغا رو خاموش کردم و خوابیدم
ته ویو:
احساس تشنگی کردم رفتم پایین که رونا رو دیدم پشتش بود منو ندید..چه لباسش کوتاه بود اندام خیلی خوبی داره عهه ته چیمیگی بیخیال اروم رفتم پشتش که یهو برگشت آب تو دهنش بود خیلی کیوت شده بود آب دهنش رو پاشید روش اَه از خیسی متنفرممم بعد خلاصه حرف زدیم البته حرف که نبود کلکل بود ولی خب آب خوردم و رفتم بالا و خوابیدم
ساعت ۶صبح:
رونا ویو:
با صدای گوشیم بیدار شدم لباس پوشیدم و میکاپ کردم و موهامم از پایین بستم و رفتم باشگاه
ته ویو:
ساعت ۷ بیدار شدم رفتم پایین صبحانه خوردم فهمیدم رونا نیس گفتم شاید خوابه رفتم در اتاقش رو زدم
تق تق
ته:رونا...
ته:رونا بیدار شو
تق تق تق
ته:روناااا
دیدم جواب نمیده در رو باز کردم دیدم نیست
ته:....
...........
منتظر حمایتم🥲....
۶.۷k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.