ازدواج اجباری~♡~پارت۹
ازدواج اجباری~♡~پارت۹
ساعت ۸ صبح🌞:
رونا ویو:
&دخترم پاشو امروز عروسیته هاا
رونا:۵ دیقه دیگه فقط../خوابالو
&نمیشه پاشو ببین آرایشگر اومده
رونا:هوفففف بله
&پالا دست و صورتتو آب بزن بگیر بخواب
رونا:باشههه
رفتم پایین کارامو کردم و رفتم طبقه بالا نشستم تا آرایشگره کارشو بکنه
(علامت ÷ ارایشگره)
یکیشون میکاپم میکرد اون یکی با ناخنم ور میرفت اونیکی هم موهامو درست میکرد وایییی داشتم میمردم چرا انقد عجله اخهههه
÷عزیزم سرتو بیار پایین
رونا:باشهه
هوفف خیلی گرمهههه
ته ویو: ساعت ۷ بیدار شدم ورزش کردم به کارام رسیدم ساعت ۱۰ بود لباسمم عوض کرده بودم رفتم دم خونه رونا منتظر بودم بیاد تا بریم آتلیه
ته:هوففف ساعت ۱۱ من از ساعت ۱۰ اینجام پس چرا نمیاددد
م.ر: پسرم الان رونا میاد
ته:باشه خاله
که رونا نمایان شد خیلی خوشگل شده بود ولی هنوز اون شیطنت رو داشت
ته:بلاخره اومدی
رونا:حرف نزن ۵ ساعته زیر سشوار و برس و کرم پوردم
ته:😂خب دیگه بیا بریم دیر میشه
رونا:باشهه
رفتم سوار شدم دیدم رونا وایساده چپ چپ نگاه میکنه بعد اومد نشست
ته:چیه چپ چپ نگاه میکنی
رونا:انتظار داشتم در باز کنی
ته:نداشته باش
رونا:ایششش
ته:😂😂
رونا:مرضضض/اخم
وقتی عصبانی میشه خیلی کیوت میش...آه تهیونگ چی میگی اخهه دیوونه شدی
رونا ویو:
اره خلاصه که رفتیم آتلیه
(علامت عکاس#)
#خب خب عروس خانم دستتو بنداز دور گردن داماد
رونا:نمیشه مثلا اینجوری باشه
دستمو انداختم دور گردن تهیونگ
#نمیشه نمیشه مگه داداشته..مثل زوجا دستتو بنداز دور گردن داماد
ی نگا به تهیونگ کردم
رونا:هوفف باشه
دستمو انداختم دور گردنش
#خب آقا داماد کمر عروس خانم رو بگیر
ته:مشکلی نیس/اروم
هوفففف رونا اروم باش بخاطر خانوادت تحمل کنن
رونا:نه نیس/اروم و حرسی
تهیونگ دستشو انداخت دور کمرم حس عجیبی داشتم
#بهم نزدیک شید
یکم نزدیک هم شدیم
#نزدیکتر
بازم نزدیک شدیم طوری که نفسمون به هم میخورد
#آها همین خوبه بهم نگا کنید
ضربان قلبم داشت میرفت بالاتر اه این چه حسیه
#همینجوری..عالیهه
رونا:اهمم دیگه کافیه
#اره اره بریم برای عکس بعدی
ته:اوم بریم
هوففف بخیر گذشت
ته ویو:
وقتی ژست گرفتیم انقد بهش نزدیک بودم که توی طول عمرم انقد نزدیکش نبودم چشماش..چشماش سگ داشت آدمو میخواست بخوره ولی بازم قشنگ بود همه عکساشون گرفتیم و رفتیم سمت تالار دست همو گرفتیم رفتیم تو سالن همه برامون دست زدن ما هم نشستیم که عاقد شروع کرد به(نمیدونم تو کره اینجا چی میگن ولی خب)
رونا:بله
عاقد:هعیقعحجههیح(همون چیزه که برا رونا گف رو اینجا گف😂😬)
ته:بله
همه دست زدن و تا شب رقصیدن ما هم خداحافظي کردیم و رفتیم خونمون
.........
لایک خیلی کم شده اگه حمایت نکنید دیگه فیک رو ادامه نمیدم
ساعت ۸ صبح🌞:
رونا ویو:
&دخترم پاشو امروز عروسیته هاا
رونا:۵ دیقه دیگه فقط../خوابالو
&نمیشه پاشو ببین آرایشگر اومده
رونا:هوفففف بله
&پالا دست و صورتتو آب بزن بگیر بخواب
رونا:باشههه
رفتم پایین کارامو کردم و رفتم طبقه بالا نشستم تا آرایشگره کارشو بکنه
(علامت ÷ ارایشگره)
یکیشون میکاپم میکرد اون یکی با ناخنم ور میرفت اونیکی هم موهامو درست میکرد وایییی داشتم میمردم چرا انقد عجله اخهههه
÷عزیزم سرتو بیار پایین
رونا:باشهه
هوفف خیلی گرمهههه
ته ویو: ساعت ۷ بیدار شدم ورزش کردم به کارام رسیدم ساعت ۱۰ بود لباسمم عوض کرده بودم رفتم دم خونه رونا منتظر بودم بیاد تا بریم آتلیه
ته:هوففف ساعت ۱۱ من از ساعت ۱۰ اینجام پس چرا نمیاددد
م.ر: پسرم الان رونا میاد
ته:باشه خاله
که رونا نمایان شد خیلی خوشگل شده بود ولی هنوز اون شیطنت رو داشت
ته:بلاخره اومدی
رونا:حرف نزن ۵ ساعته زیر سشوار و برس و کرم پوردم
ته:😂خب دیگه بیا بریم دیر میشه
رونا:باشهه
رفتم سوار شدم دیدم رونا وایساده چپ چپ نگاه میکنه بعد اومد نشست
ته:چیه چپ چپ نگاه میکنی
رونا:انتظار داشتم در باز کنی
ته:نداشته باش
رونا:ایششش
ته:😂😂
رونا:مرضضض/اخم
وقتی عصبانی میشه خیلی کیوت میش...آه تهیونگ چی میگی اخهه دیوونه شدی
رونا ویو:
اره خلاصه که رفتیم آتلیه
(علامت عکاس#)
#خب خب عروس خانم دستتو بنداز دور گردن داماد
رونا:نمیشه مثلا اینجوری باشه
دستمو انداختم دور گردن تهیونگ
#نمیشه نمیشه مگه داداشته..مثل زوجا دستتو بنداز دور گردن داماد
ی نگا به تهیونگ کردم
رونا:هوفف باشه
دستمو انداختم دور گردنش
#خب آقا داماد کمر عروس خانم رو بگیر
ته:مشکلی نیس/اروم
هوفففف رونا اروم باش بخاطر خانوادت تحمل کنن
رونا:نه نیس/اروم و حرسی
تهیونگ دستشو انداخت دور کمرم حس عجیبی داشتم
#بهم نزدیک شید
یکم نزدیک هم شدیم
#نزدیکتر
بازم نزدیک شدیم طوری که نفسمون به هم میخورد
#آها همین خوبه بهم نگا کنید
ضربان قلبم داشت میرفت بالاتر اه این چه حسیه
#همینجوری..عالیهه
رونا:اهمم دیگه کافیه
#اره اره بریم برای عکس بعدی
ته:اوم بریم
هوففف بخیر گذشت
ته ویو:
وقتی ژست گرفتیم انقد بهش نزدیک بودم که توی طول عمرم انقد نزدیکش نبودم چشماش..چشماش سگ داشت آدمو میخواست بخوره ولی بازم قشنگ بود همه عکساشون گرفتیم و رفتیم سمت تالار دست همو گرفتیم رفتیم تو سالن همه برامون دست زدن ما هم نشستیم که عاقد شروع کرد به(نمیدونم تو کره اینجا چی میگن ولی خب)
رونا:بله
عاقد:هعیقعحجههیح(همون چیزه که برا رونا گف رو اینجا گف😂😬)
ته:بله
همه دست زدن و تا شب رقصیدن ما هم خداحافظي کردیم و رفتیم خونمون
.........
لایک خیلی کم شده اگه حمایت نکنید دیگه فیک رو ادامه نمیدم
۵.۴k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.