نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم

نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم...کافرم یعنی!
نشستم چای خوردم،شعرگفتم ،شاملو خواندم
اگر منظورت این ها بود،خوبم...بهترم یعنی!

#مهدی_فرجی
دیدگاه ها (۱)

و این بودتمام حکایت ماتو باران بودیو من مردی کهچتر به همراه ...

به من زنگ نزنبه دیدنم بیااین تلفن لعنتیدکمه‌ی آغوش ندارد...#...

منم و عطر تو که پخش شده توی تنمبی تو دلتنگ‌ترین حادثه‌ی قصه ...

باران که می‌‌زنَد،شهر عجیب‌تر، نبودنت را، بر سرَم میکوبد.......

پارت ۵ فیک دور اما آشنا

☆تکپارتی ((باجی)) ☆☆شما همکلاسی باجی بودین ☆از زبان تو +صبح ...

عشق غیرممکنp4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط