عشق اجباری پارت شیش مهدیه عسگری
#عشق_اجباری #پارت_شیش #مهدیه_عسگری
محکم بغلش کرده بودم و هق میزدم....خیلی بدددد بود خیلیییی....اونم محکم بغلش کرده بود و بی هیچ حرفی موهامو از روی شال نوازش میکرد.....
باورم نمیشه من ...سودا امیری کسی که انقد با استادش لج بود الان به اغوشش پناه اورده....
ولی اون امشب ناجی من شد....وقتی اون پسره اشغال خاست بزور منو سوار ماشینش کنه اون بود که اومد و منو نجات داد....
با تمام توان مشغول زدن پسره بود و منم روی زمین گوشه ایستگاه اتوبوس داشتم گریه میکردم و میلرزیدم....وقتی خوب پسره رو زد اومد سمتم و جلوی پام زانو زد و گفت:حالت خوبه؟؟؟؟....
لرزون سرمو تکون دادم که گفت:میتونی پاشی؟؟؟...
انگار زبونم از کار افتاده بود...سرمو اینبار به نشانه منفی تکون دادم که دستشو زیر پام انداخت و دست دیگشو زیر سرم گذاشت و با یه حرکت بلندم کرد....
یهو نفهمیدم چی شد....ولی ضربان قلبم از این کارش روی هزار رفت و.....
محکم بغلش کرده بودم و هق میزدم....خیلی بدددد بود خیلیییی....اونم محکم بغلش کرده بود و بی هیچ حرفی موهامو از روی شال نوازش میکرد.....
باورم نمیشه من ...سودا امیری کسی که انقد با استادش لج بود الان به اغوشش پناه اورده....
ولی اون امشب ناجی من شد....وقتی اون پسره اشغال خاست بزور منو سوار ماشینش کنه اون بود که اومد و منو نجات داد....
با تمام توان مشغول زدن پسره بود و منم روی زمین گوشه ایستگاه اتوبوس داشتم گریه میکردم و میلرزیدم....وقتی خوب پسره رو زد اومد سمتم و جلوی پام زانو زد و گفت:حالت خوبه؟؟؟؟....
لرزون سرمو تکون دادم که گفت:میتونی پاشی؟؟؟...
انگار زبونم از کار افتاده بود...سرمو اینبار به نشانه منفی تکون دادم که دستشو زیر پام انداخت و دست دیگشو زیر سرم گذاشت و با یه حرکت بلندم کرد....
یهو نفهمیدم چی شد....ولی ضربان قلبم از این کارش روی هزار رفت و.....
۴.۱k
۳۰ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.