🍷پارت126🍷
🍷پارت126🍷
"میسو"
به دستم که تو دست کوک بود و با انگشتام بازی میکرد نگاه کردم
+میگم کوک
_هوم؟
نگاهش همچنان با انگشتام بود و حرکتشون میداد
+واسه درمانت یه ایده ای دارم
دستش متوقف شد و به پهلو برگشت طرفم
_خوب
منم متقابلا همینکارو کردم و برگشتم سمتش
+میتونیم از هیپنوتیزم درمانی استفاده کنیم
چند بار پلک زد
_چطور
گلومو صاف کردم
+میتونیم از طریق هیپنوتیزم کاری کنیم که تو اون حادثه رو فراموش کنی
_خودت اینکارو انجام میدی
نیشخند زدم
+نه ولی کاش میتونستم...یکیو میشناسم که میتونه اینکارو انجام بکنه
_کی
+استادم درواقع کسی که تو این راه خیلی کمکم کرد
_حالا چطور اینکار انجام میشه
+دقیق نمیدونم من فقط چندتا ویدیو راجبش دیدم و میدونم جواب میده
فقط بهم زل زده بود
میتونیم کاری کنیم یادت بره اصلا چندتا شخصیت داشتی و بگیم تمام این مدت خودت بودی
_ولی تو همچی یادته
یه لبخند زدمو دستمو رو صورتش گذاشتم
+درسته ولی هیچوقت قرار نیست راجبش حرف بزنم تو این کار ماهرم
سرشو تکون داد
+خوب گفتی نظرت چیه اینکه برگردیم خونه قبلی
برگشت و به سقف زل زد
_یچیزی هست که نمیدونی
ابروهام پرید بالا
+چی
_اینکه جون کوک هنوز دنبالته
دهنم باز مونده بود
+نه امکان نداره
عصبی خندیدم
+خدای من چه گیری داده بهم این لجباز بودنت به همشون سرایت کرده نه
پوزخند زد
_اره انگاری
موهامو از رو صورتم دادم کنار من واقعا نسبت به این خونه حس خوبی ندارم
نزدیک کوک رفتم سرمو گذاشتم رو سینه داغش
این گرما
این بغل
محل امنه منه
دستشو دورم حلقه کرد انگشتامو رو تتو هاش کشیدم
چشمامو بستم و سعی کردم بخوابم
......
با احساس سنگینه چیزی چشمامو باز کردم
+خدای من کوک
سعی کردم تکونش بدم خودشو انداخته بود رو من و واقعا داشتم له میشدم
موفق شدم و نفس عمیق کشیدم و بهش نگاه کردم غرق خواب بود و موهاش ریخته بود رو صورتش
لبخند ریز زدم
موهاشو زدم کنار
دماغ کوفته ای
_ عادت داری وقتی خوابم زل بزنی بهم
لبخندم عمیق تر شد
+اوه متاسفم که نمیتونی از چشمای من خودتو ببینی
انگار از حرفم خیلی خوشش اومد چون یه لبخند محو زد
+نمیخوای پاشی
بهم پشت کرد و پتو شو بغل گرفت
الان واقعا داره خودشو برام لوس میکنه؟
انگشت اشارمو فرو کردم تو پهلوش که تکون خورد
صبر کن ببینم با ذوق داد زدم
+تو قلقلکی
افتادم روش شروع کردم به قلقلک دادنش سعی کرد جلومو بگیره ولی نمیتونست و میخندید
دوست داشتم فقط بخنده
صدای خنده هامون قاطی شده بود
خواستم اشکایی که بخاطره خنده تو چشمم جمع شده بود و پاک کنم که فورا سو استفاده کرد و مچامو گرفت
سریع برگردوندم و روم خیمه زد
+سواستفاده گر
مچامو کنار سرم گذاشت به هیچ عنوان نمیتونستم تکونش بدم
با خنده نالیدم
+ولم کن
پیشونیشو چسبوند به پیشونیم
_عمرا...
😜
"میسو"
به دستم که تو دست کوک بود و با انگشتام بازی میکرد نگاه کردم
+میگم کوک
_هوم؟
نگاهش همچنان با انگشتام بود و حرکتشون میداد
+واسه درمانت یه ایده ای دارم
دستش متوقف شد و به پهلو برگشت طرفم
_خوب
منم متقابلا همینکارو کردم و برگشتم سمتش
+میتونیم از هیپنوتیزم درمانی استفاده کنیم
چند بار پلک زد
_چطور
گلومو صاف کردم
+میتونیم از طریق هیپنوتیزم کاری کنیم که تو اون حادثه رو فراموش کنی
_خودت اینکارو انجام میدی
نیشخند زدم
+نه ولی کاش میتونستم...یکیو میشناسم که میتونه اینکارو انجام بکنه
_کی
+استادم درواقع کسی که تو این راه خیلی کمکم کرد
_حالا چطور اینکار انجام میشه
+دقیق نمیدونم من فقط چندتا ویدیو راجبش دیدم و میدونم جواب میده
فقط بهم زل زده بود
میتونیم کاری کنیم یادت بره اصلا چندتا شخصیت داشتی و بگیم تمام این مدت خودت بودی
_ولی تو همچی یادته
یه لبخند زدمو دستمو رو صورتش گذاشتم
+درسته ولی هیچوقت قرار نیست راجبش حرف بزنم تو این کار ماهرم
سرشو تکون داد
+خوب گفتی نظرت چیه اینکه برگردیم خونه قبلی
برگشت و به سقف زل زد
_یچیزی هست که نمیدونی
ابروهام پرید بالا
+چی
_اینکه جون کوک هنوز دنبالته
دهنم باز مونده بود
+نه امکان نداره
عصبی خندیدم
+خدای من چه گیری داده بهم این لجباز بودنت به همشون سرایت کرده نه
پوزخند زد
_اره انگاری
موهامو از رو صورتم دادم کنار من واقعا نسبت به این خونه حس خوبی ندارم
نزدیک کوک رفتم سرمو گذاشتم رو سینه داغش
این گرما
این بغل
محل امنه منه
دستشو دورم حلقه کرد انگشتامو رو تتو هاش کشیدم
چشمامو بستم و سعی کردم بخوابم
......
با احساس سنگینه چیزی چشمامو باز کردم
+خدای من کوک
سعی کردم تکونش بدم خودشو انداخته بود رو من و واقعا داشتم له میشدم
موفق شدم و نفس عمیق کشیدم و بهش نگاه کردم غرق خواب بود و موهاش ریخته بود رو صورتش
لبخند ریز زدم
موهاشو زدم کنار
دماغ کوفته ای
_ عادت داری وقتی خوابم زل بزنی بهم
لبخندم عمیق تر شد
+اوه متاسفم که نمیتونی از چشمای من خودتو ببینی
انگار از حرفم خیلی خوشش اومد چون یه لبخند محو زد
+نمیخوای پاشی
بهم پشت کرد و پتو شو بغل گرفت
الان واقعا داره خودشو برام لوس میکنه؟
انگشت اشارمو فرو کردم تو پهلوش که تکون خورد
صبر کن ببینم با ذوق داد زدم
+تو قلقلکی
افتادم روش شروع کردم به قلقلک دادنش سعی کرد جلومو بگیره ولی نمیتونست و میخندید
دوست داشتم فقط بخنده
صدای خنده هامون قاطی شده بود
خواستم اشکایی که بخاطره خنده تو چشمم جمع شده بود و پاک کنم که فورا سو استفاده کرد و مچامو گرفت
سریع برگردوندم و روم خیمه زد
+سواستفاده گر
مچامو کنار سرم گذاشت به هیچ عنوان نمیتونستم تکونش بدم
با خنده نالیدم
+ولم کن
پیشونیشو چسبوند به پیشونیم
_عمرا...
😜
۱۰۶.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.