🍷پارت124🍷
🍷پارت124🍷
"میسو"
اشکامو پاک میکردم اما بازم میریختن
+خیلی احمقی کوک خیلی نمیفهمی نم...نمیخوام صدمه ببینی اونوقت تو احمق هر وقت میای زخم داری
دستامو جلو صورتم گذاشتم شونه هام میلرزید
کوک دستشو پشتم گذاشت و بغلم کرد
سرمو به ارومی چسبوند به سینش
بعد اینکه گریم قطع شد ازش جدا شدم و موهامو کنار زدم
پماد و برداشتم به لبش زدم کوک محو نگام میکرد
انگار که یه عجیب غریب به تمام معنا دیده
برام مهم نیست
اره اصلا من عجیبم که چی؟
+چطور
گیج نگام میکرد
مستقیم به چشمای مشکیش نگاه کردم
+چطوری اینطوری شد
چیزی نگفت
+کوک با توام!! تغییر شخصیت دادی
از ته دلم ارزو میکردم همین باشه با نه گفتن اروم کوک شکستن قلبمو حس کردم
خیلی بلند
خیلی دردناک
_ببین میسو...
سریع بلند شدم و جعبرو تو بغلم گرفتم
سعی کردم لبخند بزنم
اما لبخند با قلب شکسته و صورت زخمی چندان واقعی بنظر نمیرسه
کوک بخاطره من دست از کارش برداره؟ چه خیال باطلی
+غذا خوردی
سرشو به معنی نه تکون داد
+منم هیچی نخوردم میرم چیزی درست کنم بخوریم
نموندم سریع رفتم تو اشپزخونه فعلا بهترین راه فرار همین بود
واقعا عاشقش بودم و دلم نمیخواست صدمه ببینه این عشق احمقم کرده بود
خوب مهم نیست
همه عاشقا احمقن
یه غذای ساده درست کردم و رفتم بیرون که کوک رو صدا کنم
با جای خالیش مواجه شدم
+کو...
یهو پیچش دستایی رو دور شونم حس کردم که باعث شدم دهنم قفل شه
سرشو رو شونم گذاشت و لب زد
_امروز دیگه اخریش بود گذاشتمش کنار
قلبم شروع کرد به محکم زدن یه قطره اشک از چشمم پایین اومد
باورم نمیشد...چی شنیدم؟!
برگشتم سمت کوک و با دستام صورتشو قاب گرفتم
+چ...چی گفتی کوک نشنیدم
یه نیشخند زد
_امروز رفتم که دیگه تمومش کنم
انگار خواب بودم
یه رویای شیرین که اولش کابوس بود
باورم نمیشد
گذاشت کنار بخاطره من
رو پنجه پام بلند شدم لبامو به گونش چسبوندم و بوسیدمش
درست جای زخمشو
بعد چند لحظه اروم رفتم عقب و دستشو گرفتم
+بریم غذا بخوریم
.....
+به چی نگاه میکنی؟
با لبخند ریز به گردنم نگاه کرد
_به شاهکار هنریم
قرمز شدم و لبمو گاز گرفتم تا لبخند نزنم به گردنم دست کشیدم
+خیلی بده؟
کوک سرشو نزدیک اورد که رفتم عقب تر
_اره انقدر بده که دلم میخواد بیشترش کنم
هل زده دستمو رو سینش گذاشتم و هلش دادم عقب
+هنوز درد میکنه در ضمن...
به دوروبر اشاره کردم
+جلو این همه ادم هیچکاری نمیکنی
با نیشخند ریز به جلوم نگاه کردم
اما اون لجباز سریع خم شد و یه گاز ریز از گردنم گرفت
مثل برق گرفته ها دستمو گذاشتم رو گردنم و رفتم عقب
+هییییی
کوک نیشخند زد
_میدونی که هرکار بخوای میکنم
وایسادم و با تعجب به پسر خودخواه روبه روم نگاه کردم
خدای من...
دستشو انداخت دور شونه هام منو چسبوند به خودش
+خیلی خوخواهی کوک...
خماری 😜💖
"میسو"
اشکامو پاک میکردم اما بازم میریختن
+خیلی احمقی کوک خیلی نمیفهمی نم...نمیخوام صدمه ببینی اونوقت تو احمق هر وقت میای زخم داری
دستامو جلو صورتم گذاشتم شونه هام میلرزید
کوک دستشو پشتم گذاشت و بغلم کرد
سرمو به ارومی چسبوند به سینش
بعد اینکه گریم قطع شد ازش جدا شدم و موهامو کنار زدم
پماد و برداشتم به لبش زدم کوک محو نگام میکرد
انگار که یه عجیب غریب به تمام معنا دیده
برام مهم نیست
اره اصلا من عجیبم که چی؟
+چطور
گیج نگام میکرد
مستقیم به چشمای مشکیش نگاه کردم
+چطوری اینطوری شد
چیزی نگفت
+کوک با توام!! تغییر شخصیت دادی
از ته دلم ارزو میکردم همین باشه با نه گفتن اروم کوک شکستن قلبمو حس کردم
خیلی بلند
خیلی دردناک
_ببین میسو...
سریع بلند شدم و جعبرو تو بغلم گرفتم
سعی کردم لبخند بزنم
اما لبخند با قلب شکسته و صورت زخمی چندان واقعی بنظر نمیرسه
کوک بخاطره من دست از کارش برداره؟ چه خیال باطلی
+غذا خوردی
سرشو به معنی نه تکون داد
+منم هیچی نخوردم میرم چیزی درست کنم بخوریم
نموندم سریع رفتم تو اشپزخونه فعلا بهترین راه فرار همین بود
واقعا عاشقش بودم و دلم نمیخواست صدمه ببینه این عشق احمقم کرده بود
خوب مهم نیست
همه عاشقا احمقن
یه غذای ساده درست کردم و رفتم بیرون که کوک رو صدا کنم
با جای خالیش مواجه شدم
+کو...
یهو پیچش دستایی رو دور شونم حس کردم که باعث شدم دهنم قفل شه
سرشو رو شونم گذاشت و لب زد
_امروز دیگه اخریش بود گذاشتمش کنار
قلبم شروع کرد به محکم زدن یه قطره اشک از چشمم پایین اومد
باورم نمیشد...چی شنیدم؟!
برگشتم سمت کوک و با دستام صورتشو قاب گرفتم
+چ...چی گفتی کوک نشنیدم
یه نیشخند زد
_امروز رفتم که دیگه تمومش کنم
انگار خواب بودم
یه رویای شیرین که اولش کابوس بود
باورم نمیشد
گذاشت کنار بخاطره من
رو پنجه پام بلند شدم لبامو به گونش چسبوندم و بوسیدمش
درست جای زخمشو
بعد چند لحظه اروم رفتم عقب و دستشو گرفتم
+بریم غذا بخوریم
.....
+به چی نگاه میکنی؟
با لبخند ریز به گردنم نگاه کرد
_به شاهکار هنریم
قرمز شدم و لبمو گاز گرفتم تا لبخند نزنم به گردنم دست کشیدم
+خیلی بده؟
کوک سرشو نزدیک اورد که رفتم عقب تر
_اره انقدر بده که دلم میخواد بیشترش کنم
هل زده دستمو رو سینش گذاشتم و هلش دادم عقب
+هنوز درد میکنه در ضمن...
به دوروبر اشاره کردم
+جلو این همه ادم هیچکاری نمیکنی
با نیشخند ریز به جلوم نگاه کردم
اما اون لجباز سریع خم شد و یه گاز ریز از گردنم گرفت
مثل برق گرفته ها دستمو گذاشتم رو گردنم و رفتم عقب
+هییییی
کوک نیشخند زد
_میدونی که هرکار بخوای میکنم
وایسادم و با تعجب به پسر خودخواه روبه روم نگاه کردم
خدای من...
دستشو انداخت دور شونه هام منو چسبوند به خودش
+خیلی خوخواهی کوک...
خماری 😜💖
۱۱۴.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.