عشق یهویی¹⁶
عشقیهویی¹⁶
تهیونگ ـ....
کوک ـ.......
اتویو
یچیزی خوردم و بعدش رفتم اتاقم لباسامو عوض کردم و رفتم سمت ماشینم
تهیونگ ـ کجا میری؟
ات ـ قبرستون!میای؟
تهیونگ ـ.....
سریع راه افتادم و رفتم خونهی هانول
تق تق*در*
هانول ـ بلـ...عهههههه کره بززز نمیگی چقد نگران شدمممممم؟؟؟؟؟
ات ـ ممنون منم خوبم میشه بیام تو؟
هانول ـ مرض...بفرمایید
*رفتن تو خونه*
هانول ـ پ توضیحات؟
ات ـ *همهچیو تعریف میکنه*
هانول ـ واقعا؟شتتت
ات ـ هوم...اوا خاکتوسرممم دختراااا
*ویو بعد از صحبت ات با دخترا😂*
ات ـ هانولی جون من میرم
هانول ـ باش مراقب خودت باش
ات ـ چشم بای
ــ
حیمایت؟
تهیونگ ـ....
کوک ـ.......
اتویو
یچیزی خوردم و بعدش رفتم اتاقم لباسامو عوض کردم و رفتم سمت ماشینم
تهیونگ ـ کجا میری؟
ات ـ قبرستون!میای؟
تهیونگ ـ.....
سریع راه افتادم و رفتم خونهی هانول
تق تق*در*
هانول ـ بلـ...عهههههه کره بززز نمیگی چقد نگران شدمممممم؟؟؟؟؟
ات ـ ممنون منم خوبم میشه بیام تو؟
هانول ـ مرض...بفرمایید
*رفتن تو خونه*
هانول ـ پ توضیحات؟
ات ـ *همهچیو تعریف میکنه*
هانول ـ واقعا؟شتتت
ات ـ هوم...اوا خاکتوسرممم دختراااا
*ویو بعد از صحبت ات با دخترا😂*
ات ـ هانولی جون من میرم
هانول ـ باش مراقب خودت باش
ات ـ چشم بای
ــ
حیمایت؟
۱۳.۰k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.