[part1]
[part1]
{بهت نمی بازم}
ویو ات
وقتی از خواب بیدار شدم لباس های دیشب تنم بود آخ یادم اومد دیشب بعد از اینکه از میدون ماشین ها اومدم آنقدر خسته بودم که خوابم برد
از زبان نویسنده (یوری با این نشونش میدم💎)
💎: همین جوری که ات فکر میکرد با شنیدن صدای زنگ گوشیش به خودش اومد و دید که عموشه[نشونه ی عموی ات×]
+ آلو(سرد)
× دختره ی بی عرضه دیشب کدوم گوری بودی(داد)
+ خب...امم...بیرون چطور
× دختره ی بدرد نخور دیشب به انبار حمله شده
+ حمله؟ ... خب توسط کی؟
× خب معلومه تهیونگ
+ از کجا فهمیدید؟
× شخصا اومده بود... ات میای اینجا برای تنبیه یه ماموریت دارم برات
+ چی ؟ ماموریت ؟ نه
× چی ؟؟ یا میای یا میارمت(گوشی رو قطع کرد)
مرتیکه به من میگه بی عرضه خودش یه شب نبودم تهیونگ بهش حمله کرده هه ...
∆پرش زمانی به رسیدن پیش عموش∆
بادیگارد: جناب خانم پارک ات تعشیف آوردن
× بزار بیاد
+ بله
× درد یه ماموریت سخت برات دارم
+ خب میشنوم
× تا دو هفته باید سر از کار های تهیونگ در بیاری
+ دوهفته؟
× اره
+ تهیونگ خیلی سر سخته دوهفته خیلی کمه
× بعد از این دوهفته اگر تونستی که اون انبار فدای سرت اگر هم نتونستی که اون انبار به قیمت جونت تموم میشه
+ عوضی
💎: ات رفت بیرون و در رو کوبید به دوستش زنگ زد و گفت
(علامت جیمین با این نشون میدم &)
& سلام
+ سلام میتونی آدم جور کنی برین سراغ تهیونگ و بعدش اگر به دست تهیونگ کشته بشم خیلی بهتر تا اون عوضی
& وایسا وایسا پیاده شو با هم بریم چی شده
+(بعد از تعریف کل ماجرا)
& پوفففف
+ خب کی میریم
& صبر کن
+ برای چی
& فردا شب یه جشن برای مافیا هاست کـ...
+ اره میتونیم بریم و توی جشن دخلشو بیاریم
& وایسا اونجا که نمیشه اسلحه برد
+ چرااا؟
& خب تمام بادیگارد ها اصلحه یا هرچیز دیگه ای که بتونه به دیگران آسیب بزنه رو میگیرن
+ پوففف پس چه کار کنیم؟
& میری توی جشن و به تهیونگ نزدیک میشی و بعد منتظر میمونی تا یه اتو ازش بگیری
+ باشه
& فعلا
ات گوشی رو قطع کرد
\ادامه دارد/
{بهت نمی بازم}
ویو ات
وقتی از خواب بیدار شدم لباس های دیشب تنم بود آخ یادم اومد دیشب بعد از اینکه از میدون ماشین ها اومدم آنقدر خسته بودم که خوابم برد
از زبان نویسنده (یوری با این نشونش میدم💎)
💎: همین جوری که ات فکر میکرد با شنیدن صدای زنگ گوشیش به خودش اومد و دید که عموشه[نشونه ی عموی ات×]
+ آلو(سرد)
× دختره ی بی عرضه دیشب کدوم گوری بودی(داد)
+ خب...امم...بیرون چطور
× دختره ی بدرد نخور دیشب به انبار حمله شده
+ حمله؟ ... خب توسط کی؟
× خب معلومه تهیونگ
+ از کجا فهمیدید؟
× شخصا اومده بود... ات میای اینجا برای تنبیه یه ماموریت دارم برات
+ چی ؟ ماموریت ؟ نه
× چی ؟؟ یا میای یا میارمت(گوشی رو قطع کرد)
مرتیکه به من میگه بی عرضه خودش یه شب نبودم تهیونگ بهش حمله کرده هه ...
∆پرش زمانی به رسیدن پیش عموش∆
بادیگارد: جناب خانم پارک ات تعشیف آوردن
× بزار بیاد
+ بله
× درد یه ماموریت سخت برات دارم
+ خب میشنوم
× تا دو هفته باید سر از کار های تهیونگ در بیاری
+ دوهفته؟
× اره
+ تهیونگ خیلی سر سخته دوهفته خیلی کمه
× بعد از این دوهفته اگر تونستی که اون انبار فدای سرت اگر هم نتونستی که اون انبار به قیمت جونت تموم میشه
+ عوضی
💎: ات رفت بیرون و در رو کوبید به دوستش زنگ زد و گفت
(علامت جیمین با این نشون میدم &)
& سلام
+ سلام میتونی آدم جور کنی برین سراغ تهیونگ و بعدش اگر به دست تهیونگ کشته بشم خیلی بهتر تا اون عوضی
& وایسا وایسا پیاده شو با هم بریم چی شده
+(بعد از تعریف کل ماجرا)
& پوفففف
+ خب کی میریم
& صبر کن
+ برای چی
& فردا شب یه جشن برای مافیا هاست کـ...
+ اره میتونیم بریم و توی جشن دخلشو بیاریم
& وایسا اونجا که نمیشه اسلحه برد
+ چرااا؟
& خب تمام بادیگارد ها اصلحه یا هرچیز دیگه ای که بتونه به دیگران آسیب بزنه رو میگیرن
+ پوففف پس چه کار کنیم؟
& میری توی جشن و به تهیونگ نزدیک میشی و بعد منتظر میمونی تا یه اتو ازش بگیری
+ باشه
& فعلا
ات گوشی رو قطع کرد
\ادامه دارد/
۱۳۱
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.