part45

همینکه داشتم میرفتم حس میکردم چیزی نمیشنوم سرم نابود شده بود چشمام هم سیاهی رفت و افتادم

تهیونگ
تهیونگ: ا/ت ا/ت
تهیونگ: زنگ بزنید امبولانس

یک ساعت بعد
جونهو: تهیونگ چیشده چیشده؟
تهیونگ: ا/ت حالش خوب نبود توی شرکت غش کرد اوردمش بیمارستان
جونهو: حالش خوبه؟ چرا اینجوری شد اون که دیگه قرص نمیخوره پس بخاطر چیه دکترش کجاست
👨🏻‍⚕️: بفرمایید
جونهو: چیشده دخترم خوبه؟
👨🏻‍⚕️: دخترتون حالش خیلی بد بود حتی نزدیک به مرگ
جونهو: چی؟ مرگ خب برای چی چه اتفاقی افتاده
جونسو:جونهو گریه نکن ا/ت حالش خوبه
جونهو: یه تار مو از دخترم کم بشه من میمیرم چه برسه که دکتر بگه دخترت نزدیک به مرگ بوده خب برای چی دکتر بگو
👨🏻‍⚕️: بی خوابی شدید ما فهمیدیم نزدیک به ۷۰ساعت نخوابیده بوده و هیچی هم نخورده بوده فقط قهوه اقای محترم یکم حواستون به دختر خانمتون باشه خیلی به خودش سخت میگیره
جونهو: سه روز شرکت بود داشت کار میکرد من میدیدمش حالش خوب بود
👨🏻‍⚕️: خون دماغ شده تبش بالای ۴۰ بوده غش کرده توی سه روز این دختر نزدیک به ۴کیلو وزن کم کرده فکر نکنم دختره خودشو مجبور کرده باشه رئیسش کیه شاید اون مجبورش کرده حالا من نمیدونم دخترتون تازه بهوش اومده نمیتونه زیاد اینجا بمونه براش قرص نوشتم و باید هرچه زودتر بره خونه استراحت کنه
جونهو: چشم دستتون درد نکنه
جونسو: بیا صورتتو بشو یکم اروم باش برو ا/ت رو ببین
جونهو: جونسو خیلی ترسیده بودم احساس میکردم قلبم نمیزد دیگه
جونسو: الان ا/ت رو ببینی حالت خوب میشه
جونهو: صبر کن من ا/ت رو میشناسم ا/ت خیلی به خواب و تغذیه اهمیت میده وزنش هم براش مهمه او به بدنش آسیب نمیزنه دکتر گفت که شاید رئیسش مجبورش کرده باشه
جونسو: یعنی چی؟
جونهو: تهیونگ
تهیونگ: بله
جونهو: میگم تو که چیزی به ا/ت نگفتی یعنی مجبورش نکردی نه نه خودم میدونم تهیونگ مثل خودمه اینکارو با دخترعموش نمیکنه درسته
تهیونگ: عمو من فقط میخواستم کمکمش کنم میدونم خیلی سخت گرفتم یادم به خودم افتاد خودم هم چند روز بیدار بودم ولی حواسم نبود ا/ت یه دختره شاید نتونه حواسم نبود کلا مراقبش باشم کار زیاد داشتم فقط میخواستم موفق بشه
جونهو: چی تو مجبورش کردی؟
تهیونگ: عمو من
جونهو: تو نفس منو به این روز انداختی؟
تهیونگ: عمو من غلط کردم
جونهو: خفه شو عوضی
جونسو: هی جونهو اروم باش میخوای پسرمو بزنی
جونهو: این باعث شده دخترم اینکارو با خودش بکنه
جونسو: اروم باش بیا بریم ا/ت رو ببینیم تنهاست من زنگ میزنم رانا یه چیزی برای ا/ت درست کنه
جونهو: نه داداش زحمت نکش منو ا/ت میریم یه جای دیگه یا حتی شده ا/ت میرستم دوباره پیش مامانش
جونسو: جونهو اروم باش ا/ت حالش خوبه
تهیونگ: منم میخوام ا/ت رو ببینم

#فیک
#سناریو
دیدگاه ها (۶)

part46

part47

part44

part43

love Between the Tides²⁸تهیونگصدای آمبولانس رو شنیدم سریع او...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط