★هایبرید شیطون من★
★هایبرید شیطون من★
پارت ۲۸...
برای چند ثانیه فکر گرفتن جونگکوک از سرش گذشت اما با تمام وجود میدونست این بدترین کار در حق قلب خودشه پس لباشو چفت کرد.
اما جونگکوک با لحن شادی ادامه داد:
×اما مستر کریسی بهش گفت هنوزم میخواد منو نگه داره تازه مستر کریسی گفت همسرشم میاد با ما زندگی میکنه.
قدماشو تندتر کرد و از تهیونگ رد شد نمیتونست چی باید بهش میگفت!
قطعا اگه کریس هیونگ میخواست با دوست دخترش ازدواج کنه جونگکوک دیگه جایی توی اون خونه نداشت.
حتی اگه دختره هم قبول کنه اخلاق جونگکوک جوری نبود که بتونه داشته هاشو با کسی تقسیم بکنه و این به جونگکوک خیلی لطمه میزد! کلافه دستشو بین موهاش برد و نفسشو بیرون داد.
تنها امیدش این بود که کریس هیونگ جونگکوک رو به جایی که اومده پس نده.
شبیه اینه که از پرورشگاه یه بچه بگیری و بعد اینکه به خودت عادتش دادی به پرورشگاه پسش بدی.
هرچند شاید برای اون اینجور بنظر میومد چون جونگکوک برای تهیونگ فقط یه هایبرید نبود!
_هی توله مگه شیر توت فرنگی نمیخواستی؟!
گوشای جونگکوک زودتر از خودش واکنش نشون داد و کمی سمت تهیونگ چرخید و وقتی سر تهیونگ سمت فروشگاه سمت دیگه خیابون رو دید لبخند پهنی زد و فریاد کشید:
×اومدمم اومدمم!
دستاشو بیشتر توی جیبش فرو کرد و لبخند آرومی بخاطر لبخند جونگکوک زد.
چطور کسی میتونست کاری کنه این لبخند پرستیدنی از بین بره؟!
ادامه دارد...
پارت ۲۸...
برای چند ثانیه فکر گرفتن جونگکوک از سرش گذشت اما با تمام وجود میدونست این بدترین کار در حق قلب خودشه پس لباشو چفت کرد.
اما جونگکوک با لحن شادی ادامه داد:
×اما مستر کریسی بهش گفت هنوزم میخواد منو نگه داره تازه مستر کریسی گفت همسرشم میاد با ما زندگی میکنه.
قدماشو تندتر کرد و از تهیونگ رد شد نمیتونست چی باید بهش میگفت!
قطعا اگه کریس هیونگ میخواست با دوست دخترش ازدواج کنه جونگکوک دیگه جایی توی اون خونه نداشت.
حتی اگه دختره هم قبول کنه اخلاق جونگکوک جوری نبود که بتونه داشته هاشو با کسی تقسیم بکنه و این به جونگکوک خیلی لطمه میزد! کلافه دستشو بین موهاش برد و نفسشو بیرون داد.
تنها امیدش این بود که کریس هیونگ جونگکوک رو به جایی که اومده پس نده.
شبیه اینه که از پرورشگاه یه بچه بگیری و بعد اینکه به خودت عادتش دادی به پرورشگاه پسش بدی.
هرچند شاید برای اون اینجور بنظر میومد چون جونگکوک برای تهیونگ فقط یه هایبرید نبود!
_هی توله مگه شیر توت فرنگی نمیخواستی؟!
گوشای جونگکوک زودتر از خودش واکنش نشون داد و کمی سمت تهیونگ چرخید و وقتی سر تهیونگ سمت فروشگاه سمت دیگه خیابون رو دید لبخند پهنی زد و فریاد کشید:
×اومدمم اومدمم!
دستاشو بیشتر توی جیبش فرو کرد و لبخند آرومی بخاطر لبخند جونگکوک زد.
چطور کسی میتونست کاری کنه این لبخند پرستیدنی از بین بره؟!
ادامه دارد...
۴.۲k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.