رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ماهور
#پارت_۳۸
کمرمو ول کرد و من دویدم قسمت طول جاده لحظه اخر برگشتم دیدم پسره دست ماهور و محکم گرفته و ماهور با عصبانیت داره داد میزنه وا این کی بود رو مو برگردوندم و ی لحظه وایسادم وای گوشیم! کوله م!! اوووه هیچی ملیس میاره برام ... یکم نفس کشیدم و خواستم عرض خیابونو طی کنم و تاکسی بگیرم رفتم وسط جاده که یهویی همه چی سریع اتفاق افتاد بووق ماشین صدای کشیده شدن لاستیکای ماشین صدای ملیس ک اسممو داد میزد و کسی که محکم بغلم کرد و هردومون افتادیم رو زمین و ماشینا زدن رو ترمز ...
نمیخاسم چشامو باز کنم و ببینم چی شده ترسیدم ! از اینکه بلایی سر کسی ک نجاتم داده بیاد! قطعا همون پسره س که لحظه اخری دیدم!
همینجوری که دستم روی سینه پسره بود دستمو بردم بالا گذاشتم رو قلبش...
میزد اما خیلی تند !
اوووه خدایا چیزیش نشه دستم هنوز اونجا بود ک ... صبر کن ببینم چرا لباسش خیسه!نه ماهور! چشامو باز کردم و گردنمو جوری اوردم بالا ک صدای بدی داد روبه روم ماهور بود ک تو بغلش بودم و سط خیابون! همه م نگاشون به ما بود.
اشکم در اومد ، دیدم قشنگ تماما افتادم رو ماهور همینجوری نگاش میکردم ک با درد و اروم گف
+ نمیخوای بلند شی! چیزیت نشد؟!
منکه ی خراشم بر نداشته بودم داشتم بلند میشدم ک دیدم دست ماهور داغون شده و چنتا خراش عمیق تازه منم قشنگ له ش کرده بودم! با اینکه خیلی بدعنق و خری ولی نامرد خودمی دلم نمیاد چیزیت شه پسره روانی !
اون پسری ک دیدم کنار ملیس بود دوید طرفمون و ملیسام پشت سرش میومد
پسره دست سالم ماهور و گرفت و کمکش کرد بلند شه
پسره : خوبی داداش؟
بسم الله این کیه؟!
+ خوبم رامین ، خوبم فقط دستم بدجور درد میکنه
اوه پس داداش رها!
رامین : بریم بیمارستان! برگشت طرفم : خوبی؟! گفتم فرار کن نگفتم اگ چشاتو نبندی نری وسط جاده بکشی خودتو ماهور میکشتت! انقد ترس داشت!؟
شرمنده سرمو انداختم پایین ک ملیس بغلم کرد
ملیسا: اگه چیزیت میشد چی هان؟! ترانه دیوونه ای بخدا حواست کجاست اخه!
- باور کن نفمیدم یهویی شد!
ملیسا :عب نداره تموم شد
اروم گفتم - چی چیو عب نداره دستش ناکار شد اگ شانس بیاره نشکسته باشه احتمالا در رفته
ملیس : ضرب دیده احتمالا همین
بریم بیمارستان هردوتون چکاپ کنید خیالم راحت شه یهو چیزیتون نشه!
مردم داشتن پچ پچ میکردن
: چقد دوستش داشت ک اینجوری نجاتش داد میخاستم بزنم زیر خنده حیف این منو دوست داشت ک وضع مون این نبود
کم کم دیدن ما رفتیم همه پراکنده شدن
رامین: ملیس توعم بیا با ماشین من میریم بعد میگم ماشین ماهور و بیارن
سوار ماشین رامین شدیم ...
منکه هیچی م نبود اما دست ماهور و ات بندی کردن متاسفانه دست راستشم بود!
رامین رفت کارای ترخصیو انجام بده ملیسم با گوشی میحرفید ...
#دورترین_نزدیک
نظر بدید💙🙃
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #تنهایی #عاشقانه #دخترونه #عشق #love
کمرمو ول کرد و من دویدم قسمت طول جاده لحظه اخر برگشتم دیدم پسره دست ماهور و محکم گرفته و ماهور با عصبانیت داره داد میزنه وا این کی بود رو مو برگردوندم و ی لحظه وایسادم وای گوشیم! کوله م!! اوووه هیچی ملیس میاره برام ... یکم نفس کشیدم و خواستم عرض خیابونو طی کنم و تاکسی بگیرم رفتم وسط جاده که یهویی همه چی سریع اتفاق افتاد بووق ماشین صدای کشیده شدن لاستیکای ماشین صدای ملیس ک اسممو داد میزد و کسی که محکم بغلم کرد و هردومون افتادیم رو زمین و ماشینا زدن رو ترمز ...
نمیخاسم چشامو باز کنم و ببینم چی شده ترسیدم ! از اینکه بلایی سر کسی ک نجاتم داده بیاد! قطعا همون پسره س که لحظه اخری دیدم!
همینجوری که دستم روی سینه پسره بود دستمو بردم بالا گذاشتم رو قلبش...
میزد اما خیلی تند !
اوووه خدایا چیزیش نشه دستم هنوز اونجا بود ک ... صبر کن ببینم چرا لباسش خیسه!نه ماهور! چشامو باز کردم و گردنمو جوری اوردم بالا ک صدای بدی داد روبه روم ماهور بود ک تو بغلش بودم و سط خیابون! همه م نگاشون به ما بود.
اشکم در اومد ، دیدم قشنگ تماما افتادم رو ماهور همینجوری نگاش میکردم ک با درد و اروم گف
+ نمیخوای بلند شی! چیزیت نشد؟!
منکه ی خراشم بر نداشته بودم داشتم بلند میشدم ک دیدم دست ماهور داغون شده و چنتا خراش عمیق تازه منم قشنگ له ش کرده بودم! با اینکه خیلی بدعنق و خری ولی نامرد خودمی دلم نمیاد چیزیت شه پسره روانی !
اون پسری ک دیدم کنار ملیس بود دوید طرفمون و ملیسام پشت سرش میومد
پسره دست سالم ماهور و گرفت و کمکش کرد بلند شه
پسره : خوبی داداش؟
بسم الله این کیه؟!
+ خوبم رامین ، خوبم فقط دستم بدجور درد میکنه
اوه پس داداش رها!
رامین : بریم بیمارستان! برگشت طرفم : خوبی؟! گفتم فرار کن نگفتم اگ چشاتو نبندی نری وسط جاده بکشی خودتو ماهور میکشتت! انقد ترس داشت!؟
شرمنده سرمو انداختم پایین ک ملیس بغلم کرد
ملیسا: اگه چیزیت میشد چی هان؟! ترانه دیوونه ای بخدا حواست کجاست اخه!
- باور کن نفمیدم یهویی شد!
ملیسا :عب نداره تموم شد
اروم گفتم - چی چیو عب نداره دستش ناکار شد اگ شانس بیاره نشکسته باشه احتمالا در رفته
ملیس : ضرب دیده احتمالا همین
بریم بیمارستان هردوتون چکاپ کنید خیالم راحت شه یهو چیزیتون نشه!
مردم داشتن پچ پچ میکردن
: چقد دوستش داشت ک اینجوری نجاتش داد میخاستم بزنم زیر خنده حیف این منو دوست داشت ک وضع مون این نبود
کم کم دیدن ما رفتیم همه پراکنده شدن
رامین: ملیس توعم بیا با ماشین من میریم بعد میگم ماشین ماهور و بیارن
سوار ماشین رامین شدیم ...
منکه هیچی م نبود اما دست ماهور و ات بندی کردن متاسفانه دست راستشم بود!
رامین رفت کارای ترخصیو انجام بده ملیسم با گوشی میحرفید ...
#دورترین_نزدیک
نظر بدید💙🙃
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #تنهایی #عاشقانه #دخترونه #عشق #love
۱۳.۷k
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.