پارت24
#پارت24
7برادر ناتنی
معلم وارد کلاس شد و درس داد و رفت منم رفتم خونه و و و
بعد از 4سال
(ا.ت 16سالش شده و الان خل و چل نی(ولی ادمین هنوز خل و چله) پدر ا.ت کارش بسیار گسترش یافته اعضا هم بسیار بسیارجذاببببب شدن😂مامان ا.ت هم اممم اره ا.ت مامانشو مسلمون کرده😂 )
ا.ت ویو
فردا تولدمه خب منم میدونم که میخوان جشن بگیرن چون با من هماهنگ کرده بودن و گفته بودن لباس و ارایش و ...
منم دارم با میا میرم خرید حالا میا کیه : دوستم😂خب حالا منم با ماشین (پراید😂) دنبال میا رفتیم پاساژ و کلی خرت و پرت خریدیم
من کفش کیف لباس شال و چند تا لباس برای خونه و لوازم ارایشی میا هم برای تولد کیف کفش لباس خرید
و بعدش رفتیم رستوران داشتیم غذا میخوردیم که دو یون رو دیدم (پارت 13رو بخونین اونجا ا.ت گفته یه پسر بود که ...)
دیدم داره چهار چشمی منو میپاد اروم به میا علامت دادم داشتیم میرفتیم سمت ماشینا که
دست یه نفر رو شونم باعث شد جیغ فرا بنفش بزنم و بیوفتم زمین که دیدم
دو یون داره سمت من میاد و با پ.زخند نگاهم میکنه از قیافش حالم بهم میخورد
واقعا دیگه حالت ته.ع بهم دست داده بود و میخواستم بالا بیارم و اون همینطور نزدیک میشد
و منم عقب عقب میرفتم که یهو ...
7برادر ناتنی
معلم وارد کلاس شد و درس داد و رفت منم رفتم خونه و و و
بعد از 4سال
(ا.ت 16سالش شده و الان خل و چل نی(ولی ادمین هنوز خل و چله) پدر ا.ت کارش بسیار گسترش یافته اعضا هم بسیار بسیارجذاببببب شدن😂مامان ا.ت هم اممم اره ا.ت مامانشو مسلمون کرده😂 )
ا.ت ویو
فردا تولدمه خب منم میدونم که میخوان جشن بگیرن چون با من هماهنگ کرده بودن و گفته بودن لباس و ارایش و ...
منم دارم با میا میرم خرید حالا میا کیه : دوستم😂خب حالا منم با ماشین (پراید😂) دنبال میا رفتیم پاساژ و کلی خرت و پرت خریدیم
من کفش کیف لباس شال و چند تا لباس برای خونه و لوازم ارایشی میا هم برای تولد کیف کفش لباس خرید
و بعدش رفتیم رستوران داشتیم غذا میخوردیم که دو یون رو دیدم (پارت 13رو بخونین اونجا ا.ت گفته یه پسر بود که ...)
دیدم داره چهار چشمی منو میپاد اروم به میا علامت دادم داشتیم میرفتیم سمت ماشینا که
دست یه نفر رو شونم باعث شد جیغ فرا بنفش بزنم و بیوفتم زمین که دیدم
دو یون داره سمت من میاد و با پ.زخند نگاهم میکنه از قیافش حالم بهم میخورد
واقعا دیگه حالت ته.ع بهم دست داده بود و میخواستم بالا بیارم و اون همینطور نزدیک میشد
و منم عقب عقب میرفتم که یهو ...
۵.۴k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.