ℝ𝕖𝕧𝕖𝕣𝕤𝕖...! معکوس
ℝ𝕖𝕧𝕖𝕣𝕤𝕖...! معکوس
𝑝𝑎𝑟𝑡..4
وحشت زده از تو اب بیرون اومدم
حتما خیالاتی شدم...اره شاید به خاطر تصادفه
ناگهان اون دختر که موقع تصادف کنارم نشسته بود و یادم اومد، چهرش مشخص نبود...
چه بلایی داره سرم میاد؟ خونه حال و هوای سنگینی داشت
با حوله روی تخت دراز کشیدم و سعی کردم یکم بخوابم
روز بعد...17:00
وقت پرواز رسیده بود چمدون رو جا گزاری کردم و نشستم
چشامو روی هم گذاشتم
دوساعت بعد حس نوازشی روی صورتم باعث شد بیدار شم
وقتی چشامو باز کردم کسی جز من داخل هواپیما نبود
✓اقا؟لطفا پیاده شید
_باشه ممنون
کره...! بلاخره برگشتم
مامان ده متر اونور تر منتظرم بود
با لبخند به سمتش رفتم و محکم تو بغلم فشردمش
5ساعت بعد
ویو هایون
+سرورم لطفا به من اجازه بده به دنیای ادما برم...من اونو دوست دارم
☆برو ولی دیگه حق برگشتن به اینجا رو نداری
اشک تو چشام حلقه زده بود دیگه حق برگشتن به سرزمینم رو نداشتم ولی عشق ارزششو داره
درسته من یه روحم
15سال پیش عاشق یه پسر شدم ولی اون انسان بود سالهاست که از دور تماشاش میکنم و حسرت میخورم
اما دیگه انتظار نمیکشم من قراره به عشقم برسم
ویو تهیونگ
موهام خیلی بهم ریخته بود رفتم جلوی ایینه
و شونه رو برداشتم اما تا به ایینه نگاه کردم
دوباره اون چشمای سفید رو دیدم
یهههه جای حساس تموم شددد😂😂
خب چطور بود؟
شرط: ۱۵لایک... ♡
ببینم چه میکنید💪🏻
𝑝𝑎𝑟𝑡..4
وحشت زده از تو اب بیرون اومدم
حتما خیالاتی شدم...اره شاید به خاطر تصادفه
ناگهان اون دختر که موقع تصادف کنارم نشسته بود و یادم اومد، چهرش مشخص نبود...
چه بلایی داره سرم میاد؟ خونه حال و هوای سنگینی داشت
با حوله روی تخت دراز کشیدم و سعی کردم یکم بخوابم
روز بعد...17:00
وقت پرواز رسیده بود چمدون رو جا گزاری کردم و نشستم
چشامو روی هم گذاشتم
دوساعت بعد حس نوازشی روی صورتم باعث شد بیدار شم
وقتی چشامو باز کردم کسی جز من داخل هواپیما نبود
✓اقا؟لطفا پیاده شید
_باشه ممنون
کره...! بلاخره برگشتم
مامان ده متر اونور تر منتظرم بود
با لبخند به سمتش رفتم و محکم تو بغلم فشردمش
5ساعت بعد
ویو هایون
+سرورم لطفا به من اجازه بده به دنیای ادما برم...من اونو دوست دارم
☆برو ولی دیگه حق برگشتن به اینجا رو نداری
اشک تو چشام حلقه زده بود دیگه حق برگشتن به سرزمینم رو نداشتم ولی عشق ارزششو داره
درسته من یه روحم
15سال پیش عاشق یه پسر شدم ولی اون انسان بود سالهاست که از دور تماشاش میکنم و حسرت میخورم
اما دیگه انتظار نمیکشم من قراره به عشقم برسم
ویو تهیونگ
موهام خیلی بهم ریخته بود رفتم جلوی ایینه
و شونه رو برداشتم اما تا به ایینه نگاه کردم
دوباره اون چشمای سفید رو دیدم
یهههه جای حساس تموم شددد😂😂
خب چطور بود؟
شرط: ۱۵لایک... ♡
ببینم چه میکنید💪🏻
۹.۳k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.