فصلــ💜دومــ💜
فصلــ💜دومــ💜
پارت۹۶💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
جیمین:: آب میخای؟!
یانگم:: ن..نه،میخام برم خونه
جیمین:: نچ..ولی کار دارم باهات!
یانگم:: چیکار
جیمین:: افرین،این شد یه حرف...
جیمین پاشد و رفت رو کاناپه ای ک یانگم نشسته بود نشست
یانگم خیره ب چشمای جیمین سکوت کرده بود
جیمین انگشت شصتشو رو لبای خودش کشوند و نفسشو بلند داد بیرون...
جیمین:: مدت زمانی ک تو این عمارت پیش همسرم بودی...
یانگم:: خب
جیمین:: چیکارا کردین،کجاها رفتین،چ کساییو ب اینجا آوردین و...
یانگم:: خ..خب من بار رفتم...میدونم منظورت اینه،کسیو هم اینجا نیاوردم!
جیمین:: ولی دوربیتای کار گذاشته اینجا چیز دیگه ایو میگه!
یانگم با شنیدن این حرف تپش قلبش بیشتر شد
انقدی ک صداش از نزدیک شنیده میشد
دستای لرزونشو محکم بهَم میفشورد...
یانگم ویو:
من یکی دوبار تو اتاقای اینجا با چنتا رابطه داشتم،یعنی دید؟! تو دوربینا چی ضبط شده...وقتی سانامیو کتک زدم چندبار،وقتی پارتی راه انداختم تو عمارت و...یعنی چیو دیده!
جیمین:: زبونتو موش خورده دختر؟؟!!
یانگم:: خ..خب داری میگی تو دوربینا همچیو دیدی،میخای من چیو بگم؟!
جیمین:: د نشد دیگه!
یانگم:: دقیقا چیو میخای بگم...
جیمین:: وقتی سانامیو بردی بیرون،یبار ن...دوبار نه...چند بار! کجا بردیش؟!
یانگم:: شاید اون منو میبرد! چرا همشو میندازی گردن من
جیمین:: اوکی...سانامی کجا میبردت؟! هوم...
یانگم:: م..ما رفتیم پارتی
جیمین:: هر بار سانامی میبردت؟! حتما بزور ن؟!
یانگم:: گاهن من میبردمش،ب اختیار خودش
جیمین:: بسه یانگم...چقد دروغ میبافی؟ چرا عرق کردی دختر جون؟! اوه...از چیزی ترس داره!
یانگم:: م..من کاری نکردم،مقصر نیستم
جیمین:: مقصر چی؟!
یانگم:: همین چیزایی ک سانامیو بخاطرش انداختی بیرون
جیمین:: عووو،جالب شد! تو از کجا میدونی انداختمش بیرون!؟
یانگم:: خب..الان نیستش،م..من فقط..ح..حدس زدم
جیمین:: بیبی...داری خودتو لو میدی...
یانگم:: ب..بزار برم من کاری نکردم خب
جیمین:: اشک تمساح واسه من نریز
جیمین رفت و چسبید بهش
یهو یانگم رو بلند کرد و نشوند رو پاهاش...
یانگم تعجب کرده بود و نگاهشو از جیمین گرفت...
جیمین چونشو رو سر یانگم گذاشت و موهاشو پشت گوشش انداخت
جیمین:: یانگم...از چی میترسی دختر؟
یانگم:: از چیزی ن..نترسیدم
جیمین:: چی داره تورو میترسونه،من؟! من ک کاریت ندارم...البته! تا وقتی ک حقیقتو بگی...اگه نگی...
یانگم:: آره من بردمش بار،اینحا پارتی راه انداختم،پسراییو پول بهشون دادم ک تو پارتی بیوفتن ب جونش،جوری بهش میچسبیدن و بوسض میکردن ک معلوم نباشه صحنه سازیه...اما من فیلمای رابطه و...ازش نگرفتم اونا کار من نبود قسم میخورم،ت..ترخدا بزار برم
جیمین:: گریه نکن...
یانگم:: پس ب..بزار برم
جیمین نشوندش رو مبل و پاشد
چند قدمی راه رفت و دوباره برگشت سمت یانگم
یانگم با ترس و گریه سرشو بلند کرد و ب جیمین نگاه کرد
جیمین:: خب...حالا بگو دیگه چیکارا کردی
یانگم:: ه..همین...
جیمین نزاشت یانگم کامل حرفشو بزنه و با داد...
جیمین:: دروغ میگی دختر مث صگ دروغ میگی...راستشو بگو،تا یه دقیقه بیشتر محلت نداری،یانگم هیچ دوس ندارم تو باغچه همین عمارت زنده ب گورت کنم!
#dasam
پارت۹۶💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
جیمین:: آب میخای؟!
یانگم:: ن..نه،میخام برم خونه
جیمین:: نچ..ولی کار دارم باهات!
یانگم:: چیکار
جیمین:: افرین،این شد یه حرف...
جیمین پاشد و رفت رو کاناپه ای ک یانگم نشسته بود نشست
یانگم خیره ب چشمای جیمین سکوت کرده بود
جیمین انگشت شصتشو رو لبای خودش کشوند و نفسشو بلند داد بیرون...
جیمین:: مدت زمانی ک تو این عمارت پیش همسرم بودی...
یانگم:: خب
جیمین:: چیکارا کردین،کجاها رفتین،چ کساییو ب اینجا آوردین و...
یانگم:: خ..خب من بار رفتم...میدونم منظورت اینه،کسیو هم اینجا نیاوردم!
جیمین:: ولی دوربیتای کار گذاشته اینجا چیز دیگه ایو میگه!
یانگم با شنیدن این حرف تپش قلبش بیشتر شد
انقدی ک صداش از نزدیک شنیده میشد
دستای لرزونشو محکم بهَم میفشورد...
یانگم ویو:
من یکی دوبار تو اتاقای اینجا با چنتا رابطه داشتم،یعنی دید؟! تو دوربینا چی ضبط شده...وقتی سانامیو کتک زدم چندبار،وقتی پارتی راه انداختم تو عمارت و...یعنی چیو دیده!
جیمین:: زبونتو موش خورده دختر؟؟!!
یانگم:: خ..خب داری میگی تو دوربینا همچیو دیدی،میخای من چیو بگم؟!
جیمین:: د نشد دیگه!
یانگم:: دقیقا چیو میخای بگم...
جیمین:: وقتی سانامیو بردی بیرون،یبار ن...دوبار نه...چند بار! کجا بردیش؟!
یانگم:: شاید اون منو میبرد! چرا همشو میندازی گردن من
جیمین:: اوکی...سانامی کجا میبردت؟! هوم...
یانگم:: م..ما رفتیم پارتی
جیمین:: هر بار سانامی میبردت؟! حتما بزور ن؟!
یانگم:: گاهن من میبردمش،ب اختیار خودش
جیمین:: بسه یانگم...چقد دروغ میبافی؟ چرا عرق کردی دختر جون؟! اوه...از چیزی ترس داره!
یانگم:: م..من کاری نکردم،مقصر نیستم
جیمین:: مقصر چی؟!
یانگم:: همین چیزایی ک سانامیو بخاطرش انداختی بیرون
جیمین:: عووو،جالب شد! تو از کجا میدونی انداختمش بیرون!؟
یانگم:: خب..الان نیستش،م..من فقط..ح..حدس زدم
جیمین:: بیبی...داری خودتو لو میدی...
یانگم:: ب..بزار برم من کاری نکردم خب
جیمین:: اشک تمساح واسه من نریز
جیمین رفت و چسبید بهش
یهو یانگم رو بلند کرد و نشوند رو پاهاش...
یانگم تعجب کرده بود و نگاهشو از جیمین گرفت...
جیمین چونشو رو سر یانگم گذاشت و موهاشو پشت گوشش انداخت
جیمین:: یانگم...از چی میترسی دختر؟
یانگم:: از چیزی ن..نترسیدم
جیمین:: چی داره تورو میترسونه،من؟! من ک کاریت ندارم...البته! تا وقتی ک حقیقتو بگی...اگه نگی...
یانگم:: آره من بردمش بار،اینحا پارتی راه انداختم،پسراییو پول بهشون دادم ک تو پارتی بیوفتن ب جونش،جوری بهش میچسبیدن و بوسض میکردن ک معلوم نباشه صحنه سازیه...اما من فیلمای رابطه و...ازش نگرفتم اونا کار من نبود قسم میخورم،ت..ترخدا بزار برم
جیمین:: گریه نکن...
یانگم:: پس ب..بزار برم
جیمین نشوندش رو مبل و پاشد
چند قدمی راه رفت و دوباره برگشت سمت یانگم
یانگم با ترس و گریه سرشو بلند کرد و ب جیمین نگاه کرد
جیمین:: خب...حالا بگو دیگه چیکارا کردی
یانگم:: ه..همین...
جیمین نزاشت یانگم کامل حرفشو بزنه و با داد...
جیمین:: دروغ میگی دختر مث صگ دروغ میگی...راستشو بگو،تا یه دقیقه بیشتر محلت نداری،یانگم هیچ دوس ندارم تو باغچه همین عمارت زنده ب گورت کنم!
#dasam
۱۱.۱k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.