دلم از هیچ می گیرددلم در خود می میرددلم آغوش می خواهدگریه بی هواگوشه ای دنج و خاموش می خواهدکدامین معشوق؟کدامین آغوش؟کدامین گریه بی هوا؟بی تو گریه بی هوا در آغوشِ دیگریبر من حرام بادمگر شیشه یِ پنجره بی بارانمی تواند بگرید؟