وقتی مامان ا.ت بخاطر پول باهاش ازدواج کرده وعاشق تو میشه
وقتی مامان ا.ت بخاطر پول باهاش ازدواج کرده وعاشق تو میشه و.....
هیونجین:اره ساعت ۶:۳۰ بلند شو بیب میکاپرها پایینن سریع بگم بیان بالا
ا.ت:هیونجین؟
هیونجین:جانم بیب
ا.ت:بنظرت مامانم امروز میاد
هیونجین:معلومه که میاد واسش کارت دعوت فرستادم
ا.ت:خوبه(باذوق)
دیگه کیا میاین
هیونجین:همکارام و دوستام
ا.ت:آها
هیونجین:خوب دیگه ا.ت بسه من برم پایین بگم میکاپر ها بیان
ا.ت:باش
خوب رفتم صورتمو شستم که میکاپرها اومدن
میکاپر:خب خانم هوانگ که نوع میکاپی مَد نظرتونه
ا.ت:یه میکاپ ساده
میکاپر:چشم
شروع کنید
ا.ت:نزدیک ۵ ساعت گذشتو بلاخره کارم تموم شد خودمو تو آیینه نگاه کردم دیدم چقدر خوشکل شدم پرا خودم ریخته بود که اینقدر خوشگلم
داشتم خودمو نگاه میکردم که هیونجین اومد
هیونجین:ا.ت آماد
داشتم حرفمو کامل میکردم که ا.ت برگشت عین پرنسس ها شده بود چرا اینقدر خوشگل شده
ا.ت:هیون نظرت چیه؟
هیونجین:ا.ت چرا اینقدر خوشگلی
ا.ت:مسی😊
هیونجین:بریمپایین مهمون ها منتظرن
ا.ت:بریم
وقتی وارد سالن شدیم همه داشتن مارو نگاه میکردن بعضی دخترا هم داشتن با چشاشون هیونجین و میخوردن عصابم ریده شده بود
هیونجین:ا.ت چیزی شده اخم کردی(آروم در گوش ا.ت)
ا.ت:میگی چرا اخم کردی دخترارو نگاه کن دارن با چشاشون تورو میخورن(عصبی)
هیونجین:🤣🤣آخی حسودی کردی
ا.ت:ببند
ویوخودم😅💋
ا.ت و هیونجین باهم ازدواج کردن
مونا اوموم پیششون که تبریک بگن که ا.ت چشمش خورد به مامانش
م.ت:مبارکتون باشه
ا.ت:مامان اومدی دلم برات تنگ شده بود
م.ت:منم همینطور
ا.ت:چطوری اومدی؟؟
م.ت:(نگاه به هیونجین)
فلشبک
هیونجین:فردا عروسی من و ا.ت و توهم باید بیای فهمیدی
م.ت:من نمیام عروسی تو عو اون دختره
هیونجین:اون دختره دخترته و زن من
م.ت:باید بهم پول بدی تا بیام
هیونجین:باشه چقدر میخوای
م.ت:۱۰۰میلیونوون
هیونجین:توحسابته
فردایبینمت راستی به ا.ت چیزی بگی میکشمت
زمانحال
م.ت:مگه میشه من عروسی دخترم نیام
ا.ت:مرسی خیلی خوشحالم کردی
م.ت:خوب من دیگه برم خوشبخت بشین
ا.ت:مرسی💋
هیونجین:گفته بودم که میاد
ا.ت:هیون مرسی اگه تو نبودی من چیکار میکردم
هیونجین:اینو هیچوقت یادت نره من همیشه پیشتم و مراقبتم
ا.ت:دوست دارم
هیونجین:من بیشتر
وا.توهیونجینتاآخرعمربهخوبیوخوشیدرکنارهمزندگیکردن
نظرتون؟؟؟
پایان 🥱😘
هیونجین:اره ساعت ۶:۳۰ بلند شو بیب میکاپرها پایینن سریع بگم بیان بالا
ا.ت:هیونجین؟
هیونجین:جانم بیب
ا.ت:بنظرت مامانم امروز میاد
هیونجین:معلومه که میاد واسش کارت دعوت فرستادم
ا.ت:خوبه(باذوق)
دیگه کیا میاین
هیونجین:همکارام و دوستام
ا.ت:آها
هیونجین:خوب دیگه ا.ت بسه من برم پایین بگم میکاپر ها بیان
ا.ت:باش
خوب رفتم صورتمو شستم که میکاپرها اومدن
میکاپر:خب خانم هوانگ که نوع میکاپی مَد نظرتونه
ا.ت:یه میکاپ ساده
میکاپر:چشم
شروع کنید
ا.ت:نزدیک ۵ ساعت گذشتو بلاخره کارم تموم شد خودمو تو آیینه نگاه کردم دیدم چقدر خوشکل شدم پرا خودم ریخته بود که اینقدر خوشگلم
داشتم خودمو نگاه میکردم که هیونجین اومد
هیونجین:ا.ت آماد
داشتم حرفمو کامل میکردم که ا.ت برگشت عین پرنسس ها شده بود چرا اینقدر خوشگل شده
ا.ت:هیون نظرت چیه؟
هیونجین:ا.ت چرا اینقدر خوشگلی
ا.ت:مسی😊
هیونجین:بریمپایین مهمون ها منتظرن
ا.ت:بریم
وقتی وارد سالن شدیم همه داشتن مارو نگاه میکردن بعضی دخترا هم داشتن با چشاشون هیونجین و میخوردن عصابم ریده شده بود
هیونجین:ا.ت چیزی شده اخم کردی(آروم در گوش ا.ت)
ا.ت:میگی چرا اخم کردی دخترارو نگاه کن دارن با چشاشون تورو میخورن(عصبی)
هیونجین:🤣🤣آخی حسودی کردی
ا.ت:ببند
ویوخودم😅💋
ا.ت و هیونجین باهم ازدواج کردن
مونا اوموم پیششون که تبریک بگن که ا.ت چشمش خورد به مامانش
م.ت:مبارکتون باشه
ا.ت:مامان اومدی دلم برات تنگ شده بود
م.ت:منم همینطور
ا.ت:چطوری اومدی؟؟
م.ت:(نگاه به هیونجین)
فلشبک
هیونجین:فردا عروسی من و ا.ت و توهم باید بیای فهمیدی
م.ت:من نمیام عروسی تو عو اون دختره
هیونجین:اون دختره دخترته و زن من
م.ت:باید بهم پول بدی تا بیام
هیونجین:باشه چقدر میخوای
م.ت:۱۰۰میلیونوون
هیونجین:توحسابته
فردایبینمت راستی به ا.ت چیزی بگی میکشمت
زمانحال
م.ت:مگه میشه من عروسی دخترم نیام
ا.ت:مرسی خیلی خوشحالم کردی
م.ت:خوب من دیگه برم خوشبخت بشین
ا.ت:مرسی💋
هیونجین:گفته بودم که میاد
ا.ت:هیون مرسی اگه تو نبودی من چیکار میکردم
هیونجین:اینو هیچوقت یادت نره من همیشه پیشتم و مراقبتم
ا.ت:دوست دارم
هیونجین:من بیشتر
وا.توهیونجینتاآخرعمربهخوبیوخوشیدرکنارهمزندگیکردن
نظرتون؟؟؟
پایان 🥱😘
۷.۵k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.