چندشاتی شوگا

چندشاتی شوگا

part 3


به سمت آشپز خونه رفتم و آب خوردم با مسکن..

خیلی دلم درد میکرد

پد بهداشتی ام رو عوض کردم و به اتاق برگشت.
پتو رو روی خودم کشیدم و خوابیدم

پرش زمانی صبح

شوگا ویو

صبح بلند شدم و صبحونه خوردم
لباسام رو عوض کردم و به شرکت رفتم..

به کار همه رسیدگی کردم تا خوب کارشونو انجام بدن..
بعد با یوری( دختر عموش) به رستوران رفتم تا ناهار باهم باشیم


ات ویو

وقتی بیدار ش م‌شوگا داخل خونه نبود.. نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم‌به درست کردن ناهار..

دلم همچنان درد میکرد
یه مسکن‌خوردم ..

وقتی غذا آماده شد خوردم..
حتی شوگا برای ناهار نیومد

هق.. عوضی

خیلی ناراحت بودم..
همینطور درحالی که پتو روم بود و کیسه آبگرم روی دلم بود، به تلویزیون خیره شده بودم‌که زنگ‌در خورد

فکر کردم‌شوگاس

در رو باز کردم
پستچی؟

-ببخشید، اینارو یه فرد ناشناس دادن.

یه بسته از عکس؟

-ممنون
گفتم و بسته رو گرفتم

در رو بستم‌و روی مبل نشستم.‌...

عکس هارو از بسته در آوردم..
اینا.. شوگا هستن؟ با یوری...

شوگا و یوری بودن که داخل رستوران نشسته بودن و باهم میخندیدن، درحالی که همت میبوسیدن..

قلبم شکست..
اون همیشه ازم متنفر بود..
این ازدواج زوری بود ولی من دیوانه وار‌شوگارو دوست داشتم..
دیدگاه ها (۴)

چندشاتی شوگاpart 4اشکام همینطور ریخت..زنگ‌خونه خورد..مطمئنم ...

چندشاتی نامجونpart 1 نفس عمیقی کشیدم.. سعی کردم استرسم رو کن...

چند شاتی‌ شوگاpart 2شوگا ویواز خونه در اومدم.. به شمت شرکت ر...

چندشاتی‌جونگکوک.part 8 ات چیزی‌نگفت..جونگکوک ات رو جلوی همه ...

#invisiblelovePart_2رفتم در رو باز کردمیه بسته پشت در بود ، ...

پارت دوم

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط