چندشاتی نامجون

چندشاتی نامجون

part 1
نفس عمیقی کشیدم.. سعی کردم استرسم رو کنترل کنم..

خودکار و غلط گیر رو از حا مداد برداشتم و منتظر بودم.

البته فقط من منتظر نبودم، بقیه بچه های کلاس هم منتظر بودیم...

نامجون..
یا همون استاد دانشگاهم ..
امروز قرار بود امتحان ریاضی بگیره و خب واقعا استرس داشتم...
هیچ وقت نمیخواستم نمرم پایین ۱۹ بشه...


نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم‌خودمو کنترل کنم

در باز شد و نامجون‌با برگه های امتحانی وارد شو

همه به نشانه احترام بلند شدیم

-سلام‌به همه! لطفا بشینید سر جاتون... میخوام‌امتحان رو شروع کنم


همه آروم و بی سر و صدا نشستن

- ات.. بیا برگه هارو پخش کن

ات بلند شد و برگه هارو از نامجون‌گرفت و شروع کرد به پخش کردن برگه ها

بعد اینکه به بقیه بچه ها برگه داد،
به سمت صندلی خودش رفت و شروع کرد به نوشتن ...

بعد از ۳۰‌مین..
نامجون همه ی برگه هارو از بچه ها گرفت

زنگ‌تفریح خورد

همه به حیاط رفتن..

بعضی ها با گریه و نا امیدی ، بعضی ها هم با خوشحالی،

ات که میدونست امتحانش رو عالی داده، جز دسته دوم بود
دیدگاه ها (۴)

چندشاتی نامجونpart ۳نامجون اخم‌کرد-ساکت شو..‌کم‌دروغ بگو..- ...

چندشاتی نامجونpart ۴-خیلی امتحانت رو عالی دادی که نشستی فیل...

چندشاتی شوگاpart 4اشکام همینطور ریخت..زنگ‌خونه خورد..مطمئنم ...

چندشاتی شوگاpart 3به سمت آشپز خونه رفتم و آب خوردم با مسکن.....

ادامه رمان مافیای گل سرخ پارت اولش

دارک ترین عشق . روی میزم نشستم و به قهوه ای که طرح قلب بود ن...

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط