چندشاتی شوگا

چندشاتی شوگا

part 4


اشکام همینطور ریخت..
زنگ‌خونه خورد..
مطمئنم این دیگه شوگاس

در رو باز کردم

شوگا وارد شد و اشک های ات رو دید

- باز چه مرگته؟

- هق.. این عکس ها چیه

-کدوم؟

ات عکسارو به شوگا نشون داد

شوگا با اخم عکسارو گرفت

با دیون‌عکس ها پوزخند زد

-خب؟ چته؟

-وقتی دوستم نداری چرا طلاقم نمیدی؟

- حوصله جرت و‌پرتاب مامان و بابام‌رو ندارم، وگرنه فکر کردی عاشقتم؟

موزخند زد و به سمت ات رفت

چندتا سیلی محکم به ات زد

اشکای ات سرازیر شد

-هق. کاش هیچ‌وقت نمیدیدمت

-گمشو از خونه ی من بیرون

ات با‌گریه به سمت اتاقش رفت و لباس ها، هندزفری، وسایل هاش رو داخل چمدون ریخت.
به پالتو پوشید و از خونه زد بیرون
اشکاش همینطوری میریخت

به سمت به برج بزرگ رفت

بالای برج رفت

ات ویو

هق.. من از بچگی بدبخت بودم..

وقتی بدنیا اومدم بابام همیشه بقیه دختر هارو می‌آورد خونه..
مامانمم هم همیشه پیش خونه مرد های دیگه بود...

هر وقت چیزی میگفتم یا مادرم‌کتکم میزد، یا بابام..

آخر سر هم منو به یتیم خونه بردن...

هق.. ازشون‌متنفرم..

وقتی اونجا بودم، پدر و مادر کوک منو به سرپرستگی قبول کردن و منو مجبور کردن با شوگا ازدواج کنم
بعد از ازدواج هق.. من عاشق شوگا شدم، دلی شوگا نه.. چون عاشق یوری بود

هق اشکام ریخت..

همیشه شوگا منو کتک میزد، ولی اون روز بهم تجاوز کرد

اشکای ات ریخت

خب.. فکر کنم اینجا آخر خطه..

حداقل اینطوری راحت میشم

لبخندی پر از درد زد

بعد خودشو از برج انداخت پایین

the end
دیدگاه ها (۲۱)

چندشاتی نامجونpart 1 نفس عمیقی کشیدم.. سعی کردم استرسم رو کن...

چندشاتی نامجونpart ۳نامجون اخم‌کرد-ساکت شو..‌کم‌دروغ بگو..- ...

چندشاتی شوگاpart 3به سمت آشپز خونه رفتم و آب خوردم با مسکن.....

چند شاتی‌ شوگاpart 2شوگا ویواز خونه در اومدم.. به شمت شرکت ر...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۳ویو اتاون بهم سیلی زد هه انتظا...

تک پارتی درخواستی

آیدل من ( در خواستی )پارت ۱۹ شوگا: یه دقیقه برا خودت سر خود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط