King or Queen 🖤✨️
King or Queen 🖤✨️
Part 18
اسلاید ۲ عکس اتاق خواب جئون
هانول: سوسول بازی در نیار مرد بخورش ( لبخند شیطانی )
ایریس: میگم زنگ بزنم امبولانس یا زوده؟
جونگ کوک: نباید چیزی رو از ظاهر قضاوت کرد شاید فقط قیافه اش اینجوریه؟ ( شکه )
یوری: بخور دیگهههه ( در حال فیلم گرفتن )
جونگ کوک: ( هعی جئون خودتو نباز تو مثلا یک خون اشام اصیلی از چیزی نترس ) باشه ( نصف لیوان رو یک نفس بالا کشید )
کیونگ سو: خوبی؟
مین ها: امممم من اینجوری می بینم یا جونگ کوک قرمز شده
هانول: هعی هعییی نفس بکشششش ( بلند )
ایریس: ( یک سطل داد به جونگ کوک ) بالا بیار
جونگ کوک: ( از حال رفت )
داسام: قاتل هیونگم رو کشتیییییی (ترس ، عربده )
( ساعت ۱۲ شب )
جونگ کوک
با سردرد عجیبی اروم چشمام رو باز کردم یک نگاه به اطراف انداختم ،توی اتاق خودم بودم نشستم روی تخت که چشمم به ایریس خورد که پایین تخت خوابش برده کم کم بیدار شد و تا منو دید سریع ایستاد سر پا
ایریس: ااا جونگ کوک بهوش اومدی!! حالت خوبه؟؟
جونگ کوک: چی شد؟
ایریس: معجون مخصوص هانول رو خوردی و بعدش بیهوش شدی ( خنده )
جونگ کوک: ( اون دختره ی روانییی ) اها درسته ( حرصی ، لبخند زورکی )
ایریس: خب حالا که حالت خوب شده دیگه دیروقته من برمیگردم اتاق خودم ( در رو باز میکنه که بره بیرون که با صدای جئون می ایسته سر جاش )
جونگ کوک: نه نرو
ایریس: چی؟ ( تعجب )
جونگ کوک: ااا منظورم اینه که هنوزم یکم سردرد دارم اگه میشه امشب رو بمون پیشم ( استرس )
ایریس: خ.خب اممم باشه چون بهرحال بخاطر دوست من اینطوری شدی باید مراقبت باشم ( خجالت ، لبخند )
جونگ کوک: تو روی تخت ......
ایریس: نه ، من روی کاناپه میخوابم تو مریضی باید روی تخت استراحت کنی تازه اینجا اتاق خودته ( رفتن سمت کاناپه و دراز کشیدن روش ) اگه چیزی خواشتی بیدارم کن ، شب بخیر
جونگ کوک: باشه ، شب بخیر
Part 18
اسلاید ۲ عکس اتاق خواب جئون
هانول: سوسول بازی در نیار مرد بخورش ( لبخند شیطانی )
ایریس: میگم زنگ بزنم امبولانس یا زوده؟
جونگ کوک: نباید چیزی رو از ظاهر قضاوت کرد شاید فقط قیافه اش اینجوریه؟ ( شکه )
یوری: بخور دیگهههه ( در حال فیلم گرفتن )
جونگ کوک: ( هعی جئون خودتو نباز تو مثلا یک خون اشام اصیلی از چیزی نترس ) باشه ( نصف لیوان رو یک نفس بالا کشید )
کیونگ سو: خوبی؟
مین ها: امممم من اینجوری می بینم یا جونگ کوک قرمز شده
هانول: هعی هعییی نفس بکشششش ( بلند )
ایریس: ( یک سطل داد به جونگ کوک ) بالا بیار
جونگ کوک: ( از حال رفت )
داسام: قاتل هیونگم رو کشتیییییی (ترس ، عربده )
( ساعت ۱۲ شب )
جونگ کوک
با سردرد عجیبی اروم چشمام رو باز کردم یک نگاه به اطراف انداختم ،توی اتاق خودم بودم نشستم روی تخت که چشمم به ایریس خورد که پایین تخت خوابش برده کم کم بیدار شد و تا منو دید سریع ایستاد سر پا
ایریس: ااا جونگ کوک بهوش اومدی!! حالت خوبه؟؟
جونگ کوک: چی شد؟
ایریس: معجون مخصوص هانول رو خوردی و بعدش بیهوش شدی ( خنده )
جونگ کوک: ( اون دختره ی روانییی ) اها درسته ( حرصی ، لبخند زورکی )
ایریس: خب حالا که حالت خوب شده دیگه دیروقته من برمیگردم اتاق خودم ( در رو باز میکنه که بره بیرون که با صدای جئون می ایسته سر جاش )
جونگ کوک: نه نرو
ایریس: چی؟ ( تعجب )
جونگ کوک: ااا منظورم اینه که هنوزم یکم سردرد دارم اگه میشه امشب رو بمون پیشم ( استرس )
ایریس: خ.خب اممم باشه چون بهرحال بخاطر دوست من اینطوری شدی باید مراقبت باشم ( خجالت ، لبخند )
جونگ کوک: تو روی تخت ......
ایریس: نه ، من روی کاناپه میخوابم تو مریضی باید روی تخت استراحت کنی تازه اینجا اتاق خودته ( رفتن سمت کاناپه و دراز کشیدن روش ) اگه چیزی خواشتی بیدارم کن ، شب بخیر
جونگ کوک: باشه ، شب بخیر
۹.۷k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.