King or Queen 🖤✨️
King or Queen 🖤✨️
Part 16
اسلاید ۲ بوسه داسام و یوری
داسام: ی.یوری ببین بخدا اونطور که فکر میکنی نیست می تونم برات توضیح بدم ( نگران ، استرس )
یوری: دوستم داری؟؟ ( بغض )
داسام: ا.ره نه نههه خ.خب ( لکنت )
یوری: جواب بده عوضییی! ( داد ، گریه )
داسام: ی.یوری گریه نکن لطفا ( ناراحت ) من می ترسیدم اگه بهت بگم ازم متنفر بشی نمی خواستم همینکه از دور می بینمتم از دست بدم
یوری: هق.....ازت بدم هق میاد من همیشه..... هق فکر می کردم تو مین ها رو دوست داری هق چون همش حواست به هق.... اونه من فکر....... میکردم هق که مثل احمقا هق عشقم ..... هق هق یک طرفه است ( اون نقطه چینا حرف نمی زنه ، گریه)
داسام: توهم دوستم داری؟؟ ( شکه ، خوشحال )
یوری: ( سر تکون دادن برای تایید ، خجالت )
داسام: ( بوسیدن یوری )
کیونگ سو و هانول: اووووووو
مین ها: ( عکس گرفتن از اون دوتا )
ایریس: به به یک شام عروسی افتادیم
جونگ کوک: تبریک میگم ( لبخند ، دست زدن )
یوری: ( از خجالت پست سر داسام قایم شد )
داسام: یااااااا شما اینجا چکار می کنیدددد ( خجالت )
هانول: جونگ کوک گفت بحث عاشقانه شد ما هم نخواستیم از دست بدیم همچین صحنه ایی رو ( نیشخند شیطانی )
کیونگ سو: واووو داسام فکر نمی کردم انقدر حرفه ایی باشی ( چشمک ، لبخند شیطانی )
داسام: دستم بهت برسههه ( حرصی ، افتادن دنبال کیونگ سو )
( ساعت ۹ شب درحال اماده کردن شام )
یوری: پس این شام چی شددددد مردیم از گرسنگییییی ( بلند )
ایریس: نمیری گشنه یک چند دقیقه دیگه اماده است غذا
کیونگ سو: من یا بعد خوردن غذا میمیرم یا قبل خوردن غذا ( متفکر )
جونگ کوک: یعنی چی؟؟
کیونگ سو: ( تو گوش جونگ کوک یک چیزی گفت )
جونگ کوک: یادت باشه من تورو نمی شناسم
کیونگ سو: یااااا بدجنسسسس
مین ها: شما دوتا چی دارید تو گوش هم پچ پچ می کنید؟؟ ( مشکوک )
ایریس: ( گرفتن یقه مین ها ) لازم نکرده بدونی پاشو بیا کمک ( بردن مین ها )
Part 16
اسلاید ۲ بوسه داسام و یوری
داسام: ی.یوری ببین بخدا اونطور که فکر میکنی نیست می تونم برات توضیح بدم ( نگران ، استرس )
یوری: دوستم داری؟؟ ( بغض )
داسام: ا.ره نه نههه خ.خب ( لکنت )
یوری: جواب بده عوضییی! ( داد ، گریه )
داسام: ی.یوری گریه نکن لطفا ( ناراحت ) من می ترسیدم اگه بهت بگم ازم متنفر بشی نمی خواستم همینکه از دور می بینمتم از دست بدم
یوری: هق.....ازت بدم هق میاد من همیشه..... هق فکر می کردم تو مین ها رو دوست داری هق چون همش حواست به هق.... اونه من فکر....... میکردم هق که مثل احمقا هق عشقم ..... هق هق یک طرفه است ( اون نقطه چینا حرف نمی زنه ، گریه)
داسام: توهم دوستم داری؟؟ ( شکه ، خوشحال )
یوری: ( سر تکون دادن برای تایید ، خجالت )
داسام: ( بوسیدن یوری )
کیونگ سو و هانول: اووووووو
مین ها: ( عکس گرفتن از اون دوتا )
ایریس: به به یک شام عروسی افتادیم
جونگ کوک: تبریک میگم ( لبخند ، دست زدن )
یوری: ( از خجالت پست سر داسام قایم شد )
داسام: یااااااا شما اینجا چکار می کنیدددد ( خجالت )
هانول: جونگ کوک گفت بحث عاشقانه شد ما هم نخواستیم از دست بدیم همچین صحنه ایی رو ( نیشخند شیطانی )
کیونگ سو: واووو داسام فکر نمی کردم انقدر حرفه ایی باشی ( چشمک ، لبخند شیطانی )
داسام: دستم بهت برسههه ( حرصی ، افتادن دنبال کیونگ سو )
( ساعت ۹ شب درحال اماده کردن شام )
یوری: پس این شام چی شددددد مردیم از گرسنگییییی ( بلند )
ایریس: نمیری گشنه یک چند دقیقه دیگه اماده است غذا
کیونگ سو: من یا بعد خوردن غذا میمیرم یا قبل خوردن غذا ( متفکر )
جونگ کوک: یعنی چی؟؟
کیونگ سو: ( تو گوش جونگ کوک یک چیزی گفت )
جونگ کوک: یادت باشه من تورو نمی شناسم
کیونگ سو: یااااا بدجنسسسس
مین ها: شما دوتا چی دارید تو گوش هم پچ پچ می کنید؟؟ ( مشکوک )
ایریس: ( گرفتن یقه مین ها ) لازم نکرده بدونی پاشو بیا کمک ( بردن مین ها )
۸.۸k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.