شاه قلب قسمت۱۰
شاه قلب #قسمت۱۰
بااخمای توهم رفته گفت ؛
-فداسرم که اخراج میشم،لبخندی رولبم نشست .به محض رسیدن سهند باعجله رفت وبایه برانکارد ویه پرستار برگشت.دختره رو بردن اتاق عمل منو سهندم همونجانشستیم.بعدازگذشت نیم ساعت سرکله ای پلیس پیداش شد.
-یاخدا سهندپلیسا امدن
-وای بدبخت شدم.رویا منو بردن به بابا زنگ بزن.
-سهند بزاربگم من بودم.
-نمیخواد..من خربزه خوردم پای لرزشم میمونم..نمیخوام به دردسربیفتی بخاطرمن
-سلام
-سلام جناب سروان.
-اون تصادفی رو شما آوردین اینجا؟
-بله جناب سروان.. قبل از اینکه سهند چیزی بگه سریع گفتم.
-جناب سروان من زدم بهش.. حواسم یه لحظه پرت شدوزدم بهش.سهند دستمو گرفت وسفت فشرد.خیلی دردم گرفتم.
-جناب سروان خواهرم مزاح میکنن من زدم.
-ببینین مامسخره ای شما نیستیم لطفا راستشو بگین کدوم یکی از شما زده به مسدوم.
-من زدم جناب سروان باور کنینن.داداشم چون دوست نداره من پام به کلانتری باز بشه میخواد بندازه گردن خودش.سروانه به منو سهند خیره شد..
-جناب سروان خواهرمن یکم اختلال روانی داره واسه همین نمیدونه چی میگی ..من بودم که زدم بهش..باحرص به سهندنگاه کردم.بیشعور به من میگه اختلا روانی دارم...
-نه جناب سروان داداش من یه خورده درجه ای غیرتش بالاست براهمین میخوادبندازه گردن خودش..
-بس کنین لطفا..شوخیتون گرفته درست بگین کدومتون بامسدوم تصادف کردین..باقاطغیت تمام گفتم ..
-جناب سروان من زدم..حالا هم بهتره بریم..جلوترراه افتادم که دیگه بحثی بین منو سهندپیش نیاد.سهندبهم نزدیک شد باخشم و چشمای قرمز شده نگام میکرد.لبخندی به روش پاشیدم وهمراه پلیسارفتیم کلانتری.
-خب خانم این وقت شب بیرون چیکار میکردی؟؟-راستشو بخواین من از جشن تولد یکی از دوستام برمیگشتم یه لحظه حواسم پرت شد زدم به دختره.داداشتونم همراهت بود؟؟
-نه من بهش زنگ زدم که بیادبعدشم آوردیمش بیمارستان.
-میدونی اگه خدایی ناکرده اتفاقی برای اون دختره بیفته چه اتفاقی برات میفته.گوشه ای لبمو گاز گرفتم وبه غلط کردن افتادم.
-ب.بله
-انشالله که خوب بشه ورضایت بدن بری بیرون.
-انشالله.
-شما فعلا تو بازداشتگاه میمونینن تا خانوادتون بیا
- حسینی...سربازه داخل شد حرکت نظامی انجام داد.
-بله جناب سرگرد.
-خانومو ببربازداشتگاه
-بله قربان.همراه سربازه راه افتادم .داخل اتاق تاریک شدم.یه گوشه ای نشستمو به فکر فرورفتم.عجب غلطی کردم خدایا.ولی می ارزید .
نویسندهSmaeh
بااخمای توهم رفته گفت ؛
-فداسرم که اخراج میشم،لبخندی رولبم نشست .به محض رسیدن سهند باعجله رفت وبایه برانکارد ویه پرستار برگشت.دختره رو بردن اتاق عمل منو سهندم همونجانشستیم.بعدازگذشت نیم ساعت سرکله ای پلیس پیداش شد.
-یاخدا سهندپلیسا امدن
-وای بدبخت شدم.رویا منو بردن به بابا زنگ بزن.
-سهند بزاربگم من بودم.
-نمیخواد..من خربزه خوردم پای لرزشم میمونم..نمیخوام به دردسربیفتی بخاطرمن
-سلام
-سلام جناب سروان.
-اون تصادفی رو شما آوردین اینجا؟
-بله جناب سروان.. قبل از اینکه سهند چیزی بگه سریع گفتم.
-جناب سروان من زدم بهش.. حواسم یه لحظه پرت شدوزدم بهش.سهند دستمو گرفت وسفت فشرد.خیلی دردم گرفتم.
-جناب سروان خواهرم مزاح میکنن من زدم.
-ببینین مامسخره ای شما نیستیم لطفا راستشو بگین کدوم یکی از شما زده به مسدوم.
-من زدم جناب سروان باور کنینن.داداشم چون دوست نداره من پام به کلانتری باز بشه میخواد بندازه گردن خودش.سروانه به منو سهند خیره شد..
-جناب سروان خواهرمن یکم اختلال روانی داره واسه همین نمیدونه چی میگی ..من بودم که زدم بهش..باحرص به سهندنگاه کردم.بیشعور به من میگه اختلا روانی دارم...
-نه جناب سروان داداش من یه خورده درجه ای غیرتش بالاست براهمین میخوادبندازه گردن خودش..
-بس کنین لطفا..شوخیتون گرفته درست بگین کدومتون بامسدوم تصادف کردین..باقاطغیت تمام گفتم ..
-جناب سروان من زدم..حالا هم بهتره بریم..جلوترراه افتادم که دیگه بحثی بین منو سهندپیش نیاد.سهندبهم نزدیک شد باخشم و چشمای قرمز شده نگام میکرد.لبخندی به روش پاشیدم وهمراه پلیسارفتیم کلانتری.
-خب خانم این وقت شب بیرون چیکار میکردی؟؟-راستشو بخواین من از جشن تولد یکی از دوستام برمیگشتم یه لحظه حواسم پرت شد زدم به دختره.داداشتونم همراهت بود؟؟
-نه من بهش زنگ زدم که بیادبعدشم آوردیمش بیمارستان.
-میدونی اگه خدایی ناکرده اتفاقی برای اون دختره بیفته چه اتفاقی برات میفته.گوشه ای لبمو گاز گرفتم وبه غلط کردن افتادم.
-ب.بله
-انشالله که خوب بشه ورضایت بدن بری بیرون.
-انشالله.
-شما فعلا تو بازداشتگاه میمونینن تا خانوادتون بیا
- حسینی...سربازه داخل شد حرکت نظامی انجام داد.
-بله جناب سرگرد.
-خانومو ببربازداشتگاه
-بله قربان.همراه سربازه راه افتادم .داخل اتاق تاریک شدم.یه گوشه ای نشستمو به فکر فرورفتم.عجب غلطی کردم خدایا.ولی می ارزید .
نویسندهSmaeh
۷۱.۰k
۰۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.