((جونگ کوک ))
((جونگ کوک ))
×رئیس… میشه یه چیزی بپرسم ?
&بپرس
×اون گروه دختر جدید ا/ت اون چرا دیگه نمیاد ..?!
&نمیتونم بهت بگم کوک ..
×یعنی چی ?
&دخترا خواستن اینطوری باشه لطفا اسرار نکن… فقط اینو بدون که اون… اون دیگه عضو گروه نیست
×چییییییییییییییییییییی??
&نپرس چرا و چطور ?شرایط باعث شد
باشه ای گفتم ورفتم
نکنه بلایی سرش اومده… نکنه بخاطر من داره از رویاش دست میکشه… باید پیداش کنم نباید جدا شدن ما مانع کارش بشه… و… شایدم نه..
همونجا وایسادم… .نه اون… اون… .اون صحنه که یادم میاد نفرت وجودمو پر میکنه…مهم نیست… به من چه
… ..یک سال گذشته و ا/ت هنوز تو کماست . خانوادش کم کم متوجه شدن و اومدن پیشش ..دخترا مراقبش بودن و براش دعا میکردن و کوک.. اون بی خبر از این ماجرا ها به نفرتش ادامه داد… .
~دکتررررررررررررر….. پرستااااااااااااااار
-دکتررررررررررررررررررررر
کتی: دیدممم دیدم دستشو تکونننن داد انگشتاش تکون کورد لیسو حس کردی مگه نه !!!?!????
مادر ا/ت : دخترمم مامان جوووون پاشووو پاشو مامان
دکتر : برین بیرون
میرا: دکتر
دکتر : بیرووووون
همگی رفتیم بیرون
~دارن چیکار میکنن?? ماساژ قلبی??? چراااا? اونکه حرکت کرددددد
-اون… اون دستگاه شوکه
کتی: ا/تتتتتتتتتتت
اشک همه درومده بود و پشت شیشه زجه میزدیم ..
میرا : دستگاه… اون دستگاه… خط صافهه..
با حرفی که میرا زد یه لحظه صدامون بریده شد و بعد زجه زدنامون شدت گرفت
اس ار : خاله اروووم باشش.. هق اون ا/ت ست خوب میشهههه تروخدا اروم باش
خاله وسط زمین افتاده بودو اسم ا/ت رو صدا میزد
دکتر دستگاه شوک رو روی بدن ا/ت میزاشت و با برخوردش ا/ت به هوا پرتاب میشد
رز: دستگاه ..خط خطی شدددد…. برگشتتتتتت مگه نهه??
~ارهههه ..ا/تتتتتتتتتتت
هممون افتاده بودن رو زمین توان راه رفتن نداشتیم ..چشماشو دیدم که پر از اشک اروم و کم باز شده بود و مارو میدید
#loveme°•
×رئیس… میشه یه چیزی بپرسم ?
&بپرس
×اون گروه دختر جدید ا/ت اون چرا دیگه نمیاد ..?!
&نمیتونم بهت بگم کوک ..
×یعنی چی ?
&دخترا خواستن اینطوری باشه لطفا اسرار نکن… فقط اینو بدون که اون… اون دیگه عضو گروه نیست
×چییییییییییییییییییییی??
&نپرس چرا و چطور ?شرایط باعث شد
باشه ای گفتم ورفتم
نکنه بلایی سرش اومده… نکنه بخاطر من داره از رویاش دست میکشه… باید پیداش کنم نباید جدا شدن ما مانع کارش بشه… و… شایدم نه..
همونجا وایسادم… .نه اون… اون… .اون صحنه که یادم میاد نفرت وجودمو پر میکنه…مهم نیست… به من چه
… ..یک سال گذشته و ا/ت هنوز تو کماست . خانوادش کم کم متوجه شدن و اومدن پیشش ..دخترا مراقبش بودن و براش دعا میکردن و کوک.. اون بی خبر از این ماجرا ها به نفرتش ادامه داد… .
~دکتررررررررررررر….. پرستااااااااااااااار
-دکتررررررررررررررررررررر
کتی: دیدممم دیدم دستشو تکونننن داد انگشتاش تکون کورد لیسو حس کردی مگه نه !!!?!????
مادر ا/ت : دخترمم مامان جوووون پاشووو پاشو مامان
دکتر : برین بیرون
میرا: دکتر
دکتر : بیرووووون
همگی رفتیم بیرون
~دارن چیکار میکنن?? ماساژ قلبی??? چراااا? اونکه حرکت کرددددد
-اون… اون دستگاه شوکه
کتی: ا/تتتتتتتتتتت
اشک همه درومده بود و پشت شیشه زجه میزدیم ..
میرا : دستگاه… اون دستگاه… خط صافهه..
با حرفی که میرا زد یه لحظه صدامون بریده شد و بعد زجه زدنامون شدت گرفت
اس ار : خاله اروووم باشش.. هق اون ا/ت ست خوب میشهههه تروخدا اروم باش
خاله وسط زمین افتاده بودو اسم ا/ت رو صدا میزد
دکتر دستگاه شوک رو روی بدن ا/ت میزاشت و با برخوردش ا/ت به هوا پرتاب میشد
رز: دستگاه ..خط خطی شدددد…. برگشتتتتتت مگه نهه??
~ارهههه ..ا/تتتتتتتتتتت
هممون افتاده بودن رو زمین توان راه رفتن نداشتیم ..چشماشو دیدم که پر از اشک اروم و کم باز شده بود و مارو میدید
#loveme°•
۸.۹k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.