پارت 8 فصل 2 دزد پنهان
پارت 8 فصل 2 دزد پنهان
ا/ت : من دیگه باید برم الان میخوام ناهار بخورن اگه نرم بهم شک میکنن
جک : شب زود میای دیگه؟
ا/ت : البته...میبینمتون
جک و رئیس : خداحافظ
بعدم از اونجا رفتم یه تاکسی گرفتم و رفتم سمت خونه وقتی رسیدم رفتم داخل آروم رو نوک پاهام راه میرفتم به سالن نگاه کردم کسی نبود
ا/ت : اوففف خداروشکر
رفتم بالا تو اتاق از اون موقعی که اومدیم اتاق منو جین یکیه رفتم داخل اتاق خداروشکر جین نیومده بود رفتم یه دوش گرفتمو لباسامو پوشیدیم موهامو خشک کردم عجیبه جین تا الان نیومده ساعت 3 بود
داشتم موهامو میبستم که اومد داخل برگشتم سمتش
ا/ت : سلام خوش اومدی
جین : سلام خوبی؟
ا/ت : مرسی تو چطوری؟
جین : منم خوبم ببین واست چی اوردم
یه ظرف دَردار از پشتش دراورد
جین : دارا دادام
با خنده گفتم :
ا/ت : این چیه
جین : خودت ببین
ظرفو ازش گرفتم درشو باز کردم کولوچه بود
ا/ت : کولوچه ؟
جین : اوهوم
من عاشق کولوچه بودم نشستم رو تخت و شروع کردم به خوردن همینطوری میخوردم خیلی خوشمزه بود توی همون حالت گفتم :
ا/ت : خودت درست کردی ؟
داشت میخندید
جین : آره خود خودم درستش کردم
همشو خوردم تموم شد ظرفشو برگردوندم اما دیگه هیچی توش نبود
ا/ت : تموم شد
جین : آره تموم شد
ا/ت : هعیییی
اومد کنارم نشست
جین : دوست داشتی؟
ا/ت : خیلی خوشمزه بود
جین : بازم برات میارم
بغلش کردم
ا/ت : مرسی
صدای خندش میومد
جین : خواهش میکنم
از هم جدا شدیم و رفتیم پایین سر سفره پدر جین بود نِشستیم که شروع شد
پدر جین : بلاخره تشریف اوردید
ا/ت : ببخشید دیر شد
پدر جین : نه دیگه عادت کردم
شروع کرد دوباره دلم میخواد بگیرم تیکه تیکش کنم
داشتم قاشقو میزاشتم تو دهنم که بازم گفت
پدر جین : خب ا/ت خانم بگو امروز ظهر کجا بودی
این از کجا فهمید کلافه بهش نگاه کردم
ا/ت : رفتم قدم بزنم حوصلم سر رفته بود
پدر جین : چرا حوصلت سر رفته بود
ا/ت : شما چرا حوصلتون سر میره؟
جین : میشه تمومش کنید بابا ا/ت گفت دیگه حوصلش سر رفته بود رفته قدم بزنه انقدر این موضوع رو بزرگ نکنید
دیگه هیچی نگفتم و شروع کردم به خوردن
وسط خوردن بودیم که بازم صداش اومد
کورالین : عشقممم
این بازم اومد
( کورالین همون زنس که پدر جین باهاش به مادر جین خیانت کرد همون روز که جین بابا/ت اومد تا به پدرش بگه باهمن که این زنه بازم گفت عشقم امیدوارم تونسته باشم برسونم 😂)
کورالین همیشه میاد سر سفره ولی دیر
کورالین : عا سلام شما هم اومدید
( کورالین خیلی جوونه خیلی جوون تر از پدر جینه)
( پدر جین 46 سالشه و کورالین 29 )
ا/ت و جین : سلام
کورالین : عشقم امروز میریم خرید دیگه؟
پدر جین : آره
معلوم بود که جلوی جین نمیخواد باهاش خوش رفتاری کنه
کورالین : عا عشقم چرا گرفته ای چیزی شده دیشب که خوش گذشت
این معلوم هست چی داره میگه ؟ اونم جلوی جین الان میره یه کاری دست باباش و این دختره میده به جین نگاه کردم که از اعصبانیت قرمز شده بود و دستاشو مشت کرده بود
پدر جین : غذات سرد شد
کورالین : جواب منو بده میدونی که بدم میاد از این کارت
پدر جین : کورالین بسه دیگه تمومش کن
یهو کورالین بشقابو پرت کرد که بشقاب خورد به دیوار و تیکه تیکه شد با چشمای گرد نگاشون میکردم
پدر جین : معلوم هست داری چیکار میکنی عوضی
رفت و به کورالین سیلی زد کورالین عصبی شد و قابلمه سوپو خالی کرد رو پدر جین سوخت و داد زد
پدر جین : به حسابت میرسم کثافت بعدم از موهاش گرفت و کشوند اون جیغ میزد دوییدم سمتش نمیتونم بزارم بکشتش
دستشو گرفتم
ا/ت : لطفا ولش کنید
اینو که گفتم پرتم کرد اونطرف خیلی اعصبی بود افتادم زمین جین اومد پیشم رو زانوهاش نشست
جین : حالت خوبه؟
ا/ت : نزار نزار ببرتش
جین : نمیتونیم کاری کنیم بین خودشونه
ا/ت : اما اما
جین : نگفتی حالت خوبه
ا/ت : .... خوبم
جین کمکم کرد بلند شم
ا/ت : اگه اونو بکشه
جین : نمیکشتش نمیتونه بکشتش
به چشماش نگاه کردم
ا/ت : از کجا میدونی؟
جین : چون اگه بکشتش خانوادش خبر دار میشن و شکایت میکنن
ا/ت : راست میگی
رفتیم نشستیم رو مبل خدمتکارا سفره رو جمع کردن و زمینو پاک کردن و رفتن
............
نشسته بودیم منتظر پدر جین بودیم ولی نمیومد ساعت 10 بود ساعت 7 رفته بودن
جین : من دیگه برم دنبالش
ا/ت : باشه
بعدم بلند شد و رفت این بهترین فرصت بود لباسامو عوض کردمو لباس مخصوص پوشیدم و با تاکسی رفتم همون جا
درو زدم
جک : رمز
خندیدم
ا/ت : جک خوشگله
صدای خندش میومد درو باز کرد
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اسلاید دوم : لباس ا/ت تو خونه
ا/ت : من دیگه باید برم الان میخوام ناهار بخورن اگه نرم بهم شک میکنن
جک : شب زود میای دیگه؟
ا/ت : البته...میبینمتون
جک و رئیس : خداحافظ
بعدم از اونجا رفتم یه تاکسی گرفتم و رفتم سمت خونه وقتی رسیدم رفتم داخل آروم رو نوک پاهام راه میرفتم به سالن نگاه کردم کسی نبود
ا/ت : اوففف خداروشکر
رفتم بالا تو اتاق از اون موقعی که اومدیم اتاق منو جین یکیه رفتم داخل اتاق خداروشکر جین نیومده بود رفتم یه دوش گرفتمو لباسامو پوشیدیم موهامو خشک کردم عجیبه جین تا الان نیومده ساعت 3 بود
داشتم موهامو میبستم که اومد داخل برگشتم سمتش
ا/ت : سلام خوش اومدی
جین : سلام خوبی؟
ا/ت : مرسی تو چطوری؟
جین : منم خوبم ببین واست چی اوردم
یه ظرف دَردار از پشتش دراورد
جین : دارا دادام
با خنده گفتم :
ا/ت : این چیه
جین : خودت ببین
ظرفو ازش گرفتم درشو باز کردم کولوچه بود
ا/ت : کولوچه ؟
جین : اوهوم
من عاشق کولوچه بودم نشستم رو تخت و شروع کردم به خوردن همینطوری میخوردم خیلی خوشمزه بود توی همون حالت گفتم :
ا/ت : خودت درست کردی ؟
داشت میخندید
جین : آره خود خودم درستش کردم
همشو خوردم تموم شد ظرفشو برگردوندم اما دیگه هیچی توش نبود
ا/ت : تموم شد
جین : آره تموم شد
ا/ت : هعیییی
اومد کنارم نشست
جین : دوست داشتی؟
ا/ت : خیلی خوشمزه بود
جین : بازم برات میارم
بغلش کردم
ا/ت : مرسی
صدای خندش میومد
جین : خواهش میکنم
از هم جدا شدیم و رفتیم پایین سر سفره پدر جین بود نِشستیم که شروع شد
پدر جین : بلاخره تشریف اوردید
ا/ت : ببخشید دیر شد
پدر جین : نه دیگه عادت کردم
شروع کرد دوباره دلم میخواد بگیرم تیکه تیکش کنم
داشتم قاشقو میزاشتم تو دهنم که بازم گفت
پدر جین : خب ا/ت خانم بگو امروز ظهر کجا بودی
این از کجا فهمید کلافه بهش نگاه کردم
ا/ت : رفتم قدم بزنم حوصلم سر رفته بود
پدر جین : چرا حوصلت سر رفته بود
ا/ت : شما چرا حوصلتون سر میره؟
جین : میشه تمومش کنید بابا ا/ت گفت دیگه حوصلش سر رفته بود رفته قدم بزنه انقدر این موضوع رو بزرگ نکنید
دیگه هیچی نگفتم و شروع کردم به خوردن
وسط خوردن بودیم که بازم صداش اومد
کورالین : عشقممم
این بازم اومد
( کورالین همون زنس که پدر جین باهاش به مادر جین خیانت کرد همون روز که جین بابا/ت اومد تا به پدرش بگه باهمن که این زنه بازم گفت عشقم امیدوارم تونسته باشم برسونم 😂)
کورالین همیشه میاد سر سفره ولی دیر
کورالین : عا سلام شما هم اومدید
( کورالین خیلی جوونه خیلی جوون تر از پدر جینه)
( پدر جین 46 سالشه و کورالین 29 )
ا/ت و جین : سلام
کورالین : عشقم امروز میریم خرید دیگه؟
پدر جین : آره
معلوم بود که جلوی جین نمیخواد باهاش خوش رفتاری کنه
کورالین : عا عشقم چرا گرفته ای چیزی شده دیشب که خوش گذشت
این معلوم هست چی داره میگه ؟ اونم جلوی جین الان میره یه کاری دست باباش و این دختره میده به جین نگاه کردم که از اعصبانیت قرمز شده بود و دستاشو مشت کرده بود
پدر جین : غذات سرد شد
کورالین : جواب منو بده میدونی که بدم میاد از این کارت
پدر جین : کورالین بسه دیگه تمومش کن
یهو کورالین بشقابو پرت کرد که بشقاب خورد به دیوار و تیکه تیکه شد با چشمای گرد نگاشون میکردم
پدر جین : معلوم هست داری چیکار میکنی عوضی
رفت و به کورالین سیلی زد کورالین عصبی شد و قابلمه سوپو خالی کرد رو پدر جین سوخت و داد زد
پدر جین : به حسابت میرسم کثافت بعدم از موهاش گرفت و کشوند اون جیغ میزد دوییدم سمتش نمیتونم بزارم بکشتش
دستشو گرفتم
ا/ت : لطفا ولش کنید
اینو که گفتم پرتم کرد اونطرف خیلی اعصبی بود افتادم زمین جین اومد پیشم رو زانوهاش نشست
جین : حالت خوبه؟
ا/ت : نزار نزار ببرتش
جین : نمیتونیم کاری کنیم بین خودشونه
ا/ت : اما اما
جین : نگفتی حالت خوبه
ا/ت : .... خوبم
جین کمکم کرد بلند شم
ا/ت : اگه اونو بکشه
جین : نمیکشتش نمیتونه بکشتش
به چشماش نگاه کردم
ا/ت : از کجا میدونی؟
جین : چون اگه بکشتش خانوادش خبر دار میشن و شکایت میکنن
ا/ت : راست میگی
رفتیم نشستیم رو مبل خدمتکارا سفره رو جمع کردن و زمینو پاک کردن و رفتن
............
نشسته بودیم منتظر پدر جین بودیم ولی نمیومد ساعت 10 بود ساعت 7 رفته بودن
جین : من دیگه برم دنبالش
ا/ت : باشه
بعدم بلند شد و رفت این بهترین فرصت بود لباسامو عوض کردمو لباس مخصوص پوشیدم و با تاکسی رفتم همون جا
درو زدم
جک : رمز
خندیدم
ا/ت : جک خوشگله
صدای خندش میومد درو باز کرد
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اسلاید دوم : لباس ا/ت تو خونه
۱۱۱.۸k
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.