چند پارتی
#چند_پارتی
#درخواستی
p².
«وقتی باهات کات کرد و میفهمی ازش بارداری»
دوباره حالت تهوع گرفتم عقب رفتم و نشستم رو زمین و گریه کردم
+ آخه چجوری تونست این عشق 2 ساله رو به همین راحتی تموم کنه(گریه
+ آخه چیکارت کردم چیکااااار « داد
داشتم از حال میرفتم پا شدم و رفتم توی ماشین سرو رو تکیه به صندلی دادم و به خواب رفتم........
«ویو تهیونگ چند روز پیش»
روی مبل نشسته بودم که منشی شخصیم خانم کیم اومد به دفترم
✓ سلام آقای کیم « عشو
_ چیزی شده« سرد
✓ ا آقا کیم ی اطلاعاتی درباره خانم لی جمع آوری کردم
_ تو ب چه جرعتی رفتی درباره همسر من اطلاعات جم کنی«عصبی
✓ ببینم بعد از دیدن این عکسا هنوزم دوستشون دارین
پاکت رو گذاشت جلوم و از اتاق رفت بیرون
پاکت رو باز کردم نمیتونستم اون عکسا رو باور کنم
رونا داشت یک مرد رو می بوسید
چطور تونست این کار رو با عشق 2 ساله بکنه
عصبی شدم ولی هنوز دوستش داشتم و نمی تونستم بخاطر این عشقه مسخره آسیبی بهش برسونم
برای همین فقط ازش جدا میشم
«ویو رونا»
از خواب بیدار شدم
+ آی سرم و گردنم چقدر درد میکنن
ی جانی کشیدم و از ماشین پیاده شدم که دوباره حالم بد شد
رفتم بالا آوردم(معذرت ) این روزا خیلی زیاد بالا میارم .
سوار ماشین شدم و به سمت خونم حرکت کردم
«ویو رسیدن به خونه»
از ماشین پیاده شدم و وارد خونه شدم رفتم حموم و ی دوش گرفتم از حموم اومدم بیرون لباس تنم کردم و دوباره از خونه زدم بیرون و ی راست رفتم سمت بیمارستان
«بیمارستان»
برای دکتر وقت گرفته بودم که اسمم رو صدا کردن
تقی به در زدم و وارد شدم
+ سلام«لبخند بیحال«
#ا سلام بفرمایید بشینید
رفتم روی صندلی رو به رو نشستم و همه چیز رو بهش گفتم که در جواب گفت..
#طبق چیز هایی که شما گفتید مشخص میکنه که شما باردار هستید
+چ...چی من باردارم
+ نمیشه که الان چیکار کنم
از دکتر تشکر کردم و از بیمارستان زدم بیرون
نشستم توی ماشین و سعی کردم چیزی که دکتر گفته بود رو هضم کنم
+ نمیشه که الان من چیکار کنم«گریه»
+ الان من با این بچه تو شکمم چیکار کنم« گریه»
چند ساعت همینجوری گریه میکردم که ......
#تکپارتی
#چندپارتی_درخواستی
#کیم_تهیونگ
#بی_تی_اس
#بنگتن
#فیک
#درخواستی
p².
«وقتی باهات کات کرد و میفهمی ازش بارداری»
دوباره حالت تهوع گرفتم عقب رفتم و نشستم رو زمین و گریه کردم
+ آخه چجوری تونست این عشق 2 ساله رو به همین راحتی تموم کنه(گریه
+ آخه چیکارت کردم چیکااااار « داد
داشتم از حال میرفتم پا شدم و رفتم توی ماشین سرو رو تکیه به صندلی دادم و به خواب رفتم........
«ویو تهیونگ چند روز پیش»
روی مبل نشسته بودم که منشی شخصیم خانم کیم اومد به دفترم
✓ سلام آقای کیم « عشو
_ چیزی شده« سرد
✓ ا آقا کیم ی اطلاعاتی درباره خانم لی جمع آوری کردم
_ تو ب چه جرعتی رفتی درباره همسر من اطلاعات جم کنی«عصبی
✓ ببینم بعد از دیدن این عکسا هنوزم دوستشون دارین
پاکت رو گذاشت جلوم و از اتاق رفت بیرون
پاکت رو باز کردم نمیتونستم اون عکسا رو باور کنم
رونا داشت یک مرد رو می بوسید
چطور تونست این کار رو با عشق 2 ساله بکنه
عصبی شدم ولی هنوز دوستش داشتم و نمی تونستم بخاطر این عشقه مسخره آسیبی بهش برسونم
برای همین فقط ازش جدا میشم
«ویو رونا»
از خواب بیدار شدم
+ آی سرم و گردنم چقدر درد میکنن
ی جانی کشیدم و از ماشین پیاده شدم که دوباره حالم بد شد
رفتم بالا آوردم(معذرت ) این روزا خیلی زیاد بالا میارم .
سوار ماشین شدم و به سمت خونم حرکت کردم
«ویو رسیدن به خونه»
از ماشین پیاده شدم و وارد خونه شدم رفتم حموم و ی دوش گرفتم از حموم اومدم بیرون لباس تنم کردم و دوباره از خونه زدم بیرون و ی راست رفتم سمت بیمارستان
«بیمارستان»
برای دکتر وقت گرفته بودم که اسمم رو صدا کردن
تقی به در زدم و وارد شدم
+ سلام«لبخند بیحال«
#ا سلام بفرمایید بشینید
رفتم روی صندلی رو به رو نشستم و همه چیز رو بهش گفتم که در جواب گفت..
#طبق چیز هایی که شما گفتید مشخص میکنه که شما باردار هستید
+چ...چی من باردارم
+ نمیشه که الان چیکار کنم
از دکتر تشکر کردم و از بیمارستان زدم بیرون
نشستم توی ماشین و سعی کردم چیزی که دکتر گفته بود رو هضم کنم
+ نمیشه که الان من چیکار کنم«گریه»
+ الان من با این بچه تو شکمم چیکار کنم« گریه»
چند ساعت همینجوری گریه میکردم که ......
#تکپارتی
#چندپارتی_درخواستی
#کیم_تهیونگ
#بی_تی_اس
#بنگتن
#فیک
۳۱.۱k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.