پانیذ: خیلی حوصلم سر رفته بود. برای همین یه تکس دادم ب مم
پانیذ: خیلی حوصلم سر رفته بود. برای همین یه تکس دادم ب ممد که میاد بریم بیرون؟ اونم قبول کرد. همین که آماده شدم رفتم پایین توی پذیرایی تا منتظر ممد باشم.
چند مین نگذشت که صدای در اومد. اولش فکر کردم که ممد هست ولی وقتی درو باز کردم با محمدرضا و سحر روبه رو شدم. من از ترس سریع زنگ زدم به ممد و ارسلان.
ممد:توی خونه نشسته بودم که پانی گفت میشه بریم بیرون؟ منم قبول کردم.
رفتم سریع آماده شدم و سوار ماشین شدم. ده مین از راه افتادم نگذشت که پانی زنگ زد گفت که محمدرضا و سحر اومدن دم در خونم. منم پام روی پدال گاز فشار دادم و مثل جت خودمو رسوندم پیش پانیذ که دیدم ارسلان زودتر از من رسیده بود و کلی کتک کاری کرده.
چند مین نگذشت که صدای در اومد. اولش فکر کردم که ممد هست ولی وقتی درو باز کردم با محمدرضا و سحر روبه رو شدم. من از ترس سریع زنگ زدم به ممد و ارسلان.
ممد:توی خونه نشسته بودم که پانی گفت میشه بریم بیرون؟ منم قبول کردم.
رفتم سریع آماده شدم و سوار ماشین شدم. ده مین از راه افتادم نگذشت که پانی زنگ زد گفت که محمدرضا و سحر اومدن دم در خونم. منم پام روی پدال گاز فشار دادم و مثل جت خودمو رسوندم پیش پانیذ که دیدم ارسلان زودتر از من رسیده بود و کلی کتک کاری کرده.
۶.۹k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.