ویو کلارا

ویو کلارا
=منم خوشم نمیاد اربابم سوسول باشه
بعد بشقاب غذا رو پرت کردم سمتش عوففف برای اولین بار تو این چهار سال حرف زدم...خیلی سخت بود قفسه سینم دوباره درد کرد
+چه غلطی میکنییییی...من باباتم نه اربابت بعدشم با اون زبان اشاره کوفتی زر بزن
که گوجه از موهاش افتاد روی دماغش شروع کردم به خندیدن
+هی توووو چرا میخندیییی..؟دختره نافرماننن
قهقهه هام بیشتر شد که گفت
+هیسسس باور کن همه ی زخماتو میسوزونمااا
به خودم اومدم و با زبون اشاره گفتم
=ببخشید
+آفرین دختر خوب....از این به بعد با همین زبان حرف بزن باشه؟
سرمو تکون دادم
+من برم حموم دست قلی که به آب دادی
=چطور خودت میای زخمامو میترکونی ها؟(زبون اشاره)
+من فرق دارم
لیوان و برداشتم و پرت کردم سمتش
=چه فرقی داری؟(زبون اشاره)
+من باباتم
=تو بابام نیستی (زبون اشاره)
+چی؟درست بگو
=هیچی(زبون اشاره)
+هیچی؟( پوزخند)
=فقط اینکه وسایل روتین پوستی بعد حمومت و برات میارم
+آفرین....من رفتم
کلارا چت شده؟هوف تهیونگ لعنتی مجبورم می‌کنه ازین لباسهای جینگول و پرنسسی بپوشم خیلی اذیتم می‌کنه جیسونگ اومد سمتم
∆خوبی بانو؟
=هوم (زبون اشاره)
∆گ.. گردنت...
دست زدم به گردنم که خیسی حس کردم خون بود لبخند فیک زدم
=چیزی نیست خوبم (زبون اشاره)
∆تهیونگ دوباره؟؟
=نه(زبون اشاره)
∆باشه...بیا برات پانسمانش کنم...
می‌دونستم چونه زدن باهاش فایده نداره
دیدگاه ها (۲)

=چشم(زبان اشاره)∆بیا خانم کوچولو =من کوچولو نیستم‏ (زبان اشا...

ویو کلارافیلیکس دستمو گرفت و کشید بیرون=بریم بار؟(زبان اشاره...

اسلاید دو و سه عکس کلارا اسلاید چهار و پنج استایل که تهیونگ ...

چهارسال بعد ویو نویسنده کلارا تقریبا ۱۷ سالش شده بود و به زب...

پرسیدم: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تکه از نیمرو، نمک پاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط