پارت

پارت ۱۹

بهترین شب خوشی

_:با دست پر رفتم سمت ماشین

+:واییییی مرسی خیلی خوشحال شدم بهتر بهترم الان

_:وایی واقعاا از الاک به بعد برات پشت سر هم خوراکی میخرم

م پ_: اینا واقعا عاشق همن

_:ارهه هستیم مگه نهه؟

+:خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر می‌کنید..

رفتیم خونه مامان و باباش ..

(از ماشین پیاده شدن)
+:جونگ کوکی یه بویی نمیاد..؟

_:بوی چی ؟صب کن...
مامان بابا بوی الکل نیست..

م پ:آره هست ... کی داره میخوره؟؟

م_:برای خانمت خوب نیست ..

_:.رفتیم تو خونه دیدم داداش م داره میخوره به ا/ت گفتم بیرون بمونه یکی دوباره زدم تو صورتش انداختمش از خونه بیرون..... برگشت داخل بهش گفتم تو میدونی با زن و بچه من چی کار کردی ؟برو بیرون نمی خوام ببینمت بر نگرد خونه...


داداشش: خوب کردم هر کاری کردم بایی

پ_:دخترم خیلی اذیت شدی؟؟

+:پدر جان یکم بوش تیزه برای همین خوب نیست ...
م_:دخترم بمون بیرون تا بوی خونه عوض شه بزار میان وعده بیارم براتون..

+:ممنونم مادر....

م_:کاری نکردم دخترم...

_:رفتم ا/ت رو از پشت بغل کردم..

+:داشتم یه نگاه به گوشیم مینداختم یه چیزی دیدم امروز روز .
یه دفعه جونگ کوکی ازپشت بغلم
کرد

خماریی❤️
دیدگاه ها (۰)

پارت ۲۰بهترین شب خوشی +:بهش گفتم:جونگ کوکی امروز روز ارمیه.....

پارت ۲۱بهترین شب خوشی +:جونگ کوکی من آماده ام._:پرنسسس شدیا ...

پارت ۱۸+: از روی تخت بیمارستان بلند شدن بزم توی راه رو که می...

پارت ۱۷بهترین شب خوشی دکتر:شیشه هارو در بگیرین از تو دستش سر...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط