پارت

پارت ۱۷

بهترین شب خوشی




دکتر:شیشه هارو در بگیرین از تو دستش سریعععع ... ضد عفونی کنید....

۲۰ مین بعد

دکتر اومد بیرون...

_:دکتررر.. حال خانمم چطوره؟؟

دکتر :به زیر شکمش فشار اومده و دستش رو باید تا چند روز پانسمان بگیرید.

_:خوب حالا بچه ها چی.؟

دکتر :ممکنه در اواخر ماه های حاملگی نتونه بچه ها رو تحمل کنه...

_:یعنی چی...

دکتر: باید آخر ماه های حاملگیش رو دست به هیچی نزنه و فقط استراحت کنه و روی ویلچر بمونه...

_:آها....ممنونم....(با ناراحتی و افسردگی)

_:نشستم روی نیمکت های توی بیمارستان..... منتظر موندم ته کارشون تمام شه و ا/ت بیاد‌‌‌‌...
....
.خمارییییییی ❤️❤️✨️
دیدگاه ها (۰)

پارت ۱۸+: از روی تخت بیمارستان بلند شدن بزم توی راه رو که می...

پارت ۱۹بهترین شب خوشی _:با دست پر رفتم سمت ماشین +:واییییی ...

پارت ۱۶بهترین شب خوشی +:دستام میسوخت..._:چیکار کردی عوضیییید...

پارت ۱۵بهترین شب خوشی _:آماده شدیم رفتیم سوار ماشین شدیم و ...

که یهو یکی میاد داخل و بله اون شخص آلیناااا بود=من درکت میکن...

black flower(p,250)

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۹۵مین جی گنگ گفت : اینو ولش کن .. ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط