پارت ۱۸
پارت ۱۸
+: از روی تخت بیمارستان بلند شدن بزم توی راه رو که میخواستم بخورم زمین جونگ کوک اومد و از زیر دستم گرقت تا نیوفتم.....
._:حالت بهتره.....
+:آره خوبم...
_م پ:(بچه ها م پ یعنی مادر پدر جونگ کوک)
م پ_:اومد... دخترن حالت بهتره؟؟
+:آره خیلی بهترم ....
.
م_:پسرم دکتر چی گفت....
_:گفت که(حرفی که بهش زده بود دکتر و گفت به مادر پدرش )
پ_:الان نمیتونه کاری انجام بده؟؟
_:نه میتونه انجام بده وقتی که سنگین شد نمی تونه کاری انجام بده....
+:جونگ کوکی ..... بریم بشینیم تو ماشین حالم خوب نیست فشارم افتاده ...
_:باشه باشه ببخشید بابت همه چی چاگیا
+:تقصیر تو نیست ....
_:بزار برم برات خوراکی بگیرم حالت خوب شه... قول میدی خوب شی؟؟؟.
+:منم ذوق زدم ... گفتم باشههه
خمارییی
+: از روی تخت بیمارستان بلند شدن بزم توی راه رو که میخواستم بخورم زمین جونگ کوک اومد و از زیر دستم گرقت تا نیوفتم.....
._:حالت بهتره.....
+:آره خوبم...
_م پ:(بچه ها م پ یعنی مادر پدر جونگ کوک)
م پ_:اومد... دخترن حالت بهتره؟؟
+:آره خیلی بهترم ....
.
م_:پسرم دکتر چی گفت....
_:گفت که(حرفی که بهش زده بود دکتر و گفت به مادر پدرش )
پ_:الان نمیتونه کاری انجام بده؟؟
_:نه میتونه انجام بده وقتی که سنگین شد نمی تونه کاری انجام بده....
+:جونگ کوکی ..... بریم بشینیم تو ماشین حالم خوب نیست فشارم افتاده ...
_:باشه باشه ببخشید بابت همه چی چاگیا
+:تقصیر تو نیست ....
_:بزار برم برات خوراکی بگیرم حالت خوب شه... قول میدی خوب شی؟؟؟.
+:منم ذوق زدم ... گفتم باشههه
خمارییی
۱.۹k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.