داستان من و تو
طبقه ی بالا... بزرگتر ها باهم صحبت میکردن.. یونگی با جیهوپ... بورام با یوری... همچنان به حرف بابا بزرگ قبل مهمونی میخندید... بیاین یکم فلش بک بزنیم به اون موقع...
بورام از اتاق جیهوپ میاد بیرون( دقت کنین همون موقع که رفته بود بغل جیهوپ اون موقع)توی راهرو قدم میزنه که پدر بزرگشو میبینه... بورام میخواستم یه چیزی بگم
_بفرمایید بابا بزرگ!
بابا بزرگ:ببین بورام! میدونم تو الان بچه ی عاقلی شدی! ولی از کجا معلوم دوباره اون کارتو انجام نمیدی؟ نگرانم که دوباره آبروی نداشته ام بره!
_آمممم... کدوم کار؟!
بابا بزرگ:وای بورام خوب یادته...! میدونم... خودتم میدونی 5 سال پیش رو میگم!
_وای بابا بزرگ خوبه خودت داری میگی 5 سال... توقع داری یادم بمونه... من خودم دیروز یادم نیس ناهار چی خوردم؟ بعد میخوای اتفاقات 5 سال پیش یادم باشه؟ بابا بزرگ:بورام شوخی نمیکنم... 16 سالگی... بزار بگم یادت بیاد با اینکه یادت هس... تو اون شب جلوی یونگی زانو زدی و درخواست ازدواج کردی... گل رز به دست... به سختی اون اتفاق رو جمع کردم... گوش کن دختر دیگه نمیزارم اون اتفاق بیوفته...
_آها اون! خودت که میدونی خودش گفت نه ...بعد الان میخوای مارو زن و شوهر بدونی!
بابا بزرگ:این چیزاش به تو نیومده... به نفعته تکرار نکنی چون ایندفه پرتت میکنم بیرون...
_هوففف باشه! خیالتون راحت!
بابا بزرگ:آفرین!
10 لایک
بورام از اتاق جیهوپ میاد بیرون( دقت کنین همون موقع که رفته بود بغل جیهوپ اون موقع)توی راهرو قدم میزنه که پدر بزرگشو میبینه... بورام میخواستم یه چیزی بگم
_بفرمایید بابا بزرگ!
بابا بزرگ:ببین بورام! میدونم تو الان بچه ی عاقلی شدی! ولی از کجا معلوم دوباره اون کارتو انجام نمیدی؟ نگرانم که دوباره آبروی نداشته ام بره!
_آمممم... کدوم کار؟!
بابا بزرگ:وای بورام خوب یادته...! میدونم... خودتم میدونی 5 سال پیش رو میگم!
_وای بابا بزرگ خوبه خودت داری میگی 5 سال... توقع داری یادم بمونه... من خودم دیروز یادم نیس ناهار چی خوردم؟ بعد میخوای اتفاقات 5 سال پیش یادم باشه؟ بابا بزرگ:بورام شوخی نمیکنم... 16 سالگی... بزار بگم یادت بیاد با اینکه یادت هس... تو اون شب جلوی یونگی زانو زدی و درخواست ازدواج کردی... گل رز به دست... به سختی اون اتفاق رو جمع کردم... گوش کن دختر دیگه نمیزارم اون اتفاق بیوفته...
_آها اون! خودت که میدونی خودش گفت نه ...بعد الان میخوای مارو زن و شوهر بدونی!
بابا بزرگ:این چیزاش به تو نیومده... به نفعته تکرار نکنی چون ایندفه پرتت میکنم بیرون...
_هوففف باشه! خیالتون راحت!
بابا بزرگ:آفرین!
10 لایک
۳.۷k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.