دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند

دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند

گفته بودم مردم اینجا بدند،

دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست

آن عزیزت عهد و پیمانت شکست،

دیدی ای دل در خیابان یک یار نیست

هیچکس در زندگی غم خوار نیست،

دیدی ای دل حرف من بیجا نبود

از برای عشق اینجا جا نبود

تو بهار عمر را دیدی چه شد

زندگی را هیچ فهمیدی چه شد،

دیدی ای دل دوستی ها بی وفاست

کمترین چیزی ک میابی وفاست

ای دل اینجا باید از خود گم شوی

عاقبت هم رنگ این مردم شوی
دیدگاه ها (۲)

پشت روز روشنم، شام سیاهی دیگر استآنچه آن را کوه خواندم، پرتگ...

خستگی را زندگی کرده ام... میخواهم کمی هم زندگی را خسته ...

باز هم هیچ دلی مثل دلم تنها نیستخسته تراز دل من بازدر این دن...

مرا ندیده بگیرید و بگذرید از منکه جز ملال نصیبی نمیبرید از م...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

سرانجام اقدام علیه وطن...!اشکهای برزو ارجمند و پشیمانی وی از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط