وقتی با قمار میبردت
داشت حالم کم کم بد میشود چرا انقد احساس بدی دارم
چونه ی ا/ت رو گرفت
مایکل:ببین بچه کوچولو اگه بخوای زرنگ بازی دراری
باید بهت بگم که من با تو شوخی ندارم و تنبیه
میشی
پس حواستو جمع کن
سرتو تکون
دادی
مایکل:نشنیدم
ا/ت:ب... ا... شه
مایکل:خوبه
پرش زمانی 7 ساعته
مایکل:وقتش رسیده بچه کوچولو
پارچه رو جلوی دهنت گرفت و
سیاهی مطلق
وقتی بیدار شدی دهنت و دست و پات بسته بود
مایکل و کوک داشتن حرف میزدن
*ا/ت*
درسته نباید زرنگ بازی درارم اما نمیتونم امتحان نکنم.... صبر کن ببینم اونا دارن میان سمت من..
باید یه کاری کنم
خودمو میزنم به بیهوشی
در ماشین باز شود
مایکل:فقط میتون ی چند دقیقه ببینیش
کوک:دلم برات تنگ شده بود کاشکی هیچوقت
نمیزاشتم بری تنها
همش تقصیر خودمه
همینطور که کوک داشت اشک میریخت تو ام
تو دلت پر خون شده بود
مابکل؛:وقتت تمومه بچه بیا باید قرار داد
رو امضا کنی
کوک:الان میام
(ا/ت)
منو گذاشت تو ماشین و از ماشین دور شدن
الان بهترین فرصت برای فرار بود
درسته که هنرای رزمی رو خیلی خوب بلدم
اما با دست و پای بسته هیچ کاری نمیشه
کرد
نفس عمیق
قراره یکم زخمی بشم
با ارنج رفتم سمت پنجره و شیشه
رو شکوندم درو وا کردم مجبورم بپر
بپر از اونجا در برم نه صب کن
اون دار میاد
بهتر.... اره بهترین راه
زیر ماشین غلط خوردم
مایکل:اه شعت فرار کرده اما میدونی
دیگه مهم نیس قرار داد دست منه پس
من بردم
از زیر ماشین اومدی بیرون
کوک:نه... ا/ت اون خطرناک
چون دقیقا کنار مایکل (بیشور ) بودم
با سرم کوبیدم تو سر مایکل و قرار دادن از تو دستش
گرفتم
مایکل:اوه نکنه فکر میکنید همینجا
قضیه تمومه نه اشتباه میکنی
روی سر ا/ت اسلحه گذاشتن
-اون قرار داد و به رییس برگردون اگر نه
بد جور برات تموم میشه
چسب دهن ا/ت باز شد
ا/ت : چیه حتما انتظار داری بخاطر
شرکت و اعتبار کوک جون خودمو فدا
کنم
مایکل:ارهه همین افرین
کوک:تو واقعا همچین ادمی بود... ی
ا/ت: خب درست انتظار داشتی
قرار داد و زیر پام له کردمو انداختم تو
چاله اب
مایکل:اشتباه بزرگی انجام دادی
کوک:نههههههههههههههههههههههه
یدفعه....
اقا این پارت خیلی چرت شدع
چونه ی ا/ت رو گرفت
مایکل:ببین بچه کوچولو اگه بخوای زرنگ بازی دراری
باید بهت بگم که من با تو شوخی ندارم و تنبیه
میشی
پس حواستو جمع کن
سرتو تکون
دادی
مایکل:نشنیدم
ا/ت:ب... ا... شه
مایکل:خوبه
پرش زمانی 7 ساعته
مایکل:وقتش رسیده بچه کوچولو
پارچه رو جلوی دهنت گرفت و
سیاهی مطلق
وقتی بیدار شدی دهنت و دست و پات بسته بود
مایکل و کوک داشتن حرف میزدن
*ا/ت*
درسته نباید زرنگ بازی درارم اما نمیتونم امتحان نکنم.... صبر کن ببینم اونا دارن میان سمت من..
باید یه کاری کنم
خودمو میزنم به بیهوشی
در ماشین باز شود
مایکل:فقط میتون ی چند دقیقه ببینیش
کوک:دلم برات تنگ شده بود کاشکی هیچوقت
نمیزاشتم بری تنها
همش تقصیر خودمه
همینطور که کوک داشت اشک میریخت تو ام
تو دلت پر خون شده بود
مابکل؛:وقتت تمومه بچه بیا باید قرار داد
رو امضا کنی
کوک:الان میام
(ا/ت)
منو گذاشت تو ماشین و از ماشین دور شدن
الان بهترین فرصت برای فرار بود
درسته که هنرای رزمی رو خیلی خوب بلدم
اما با دست و پای بسته هیچ کاری نمیشه
کرد
نفس عمیق
قراره یکم زخمی بشم
با ارنج رفتم سمت پنجره و شیشه
رو شکوندم درو وا کردم مجبورم بپر
بپر از اونجا در برم نه صب کن
اون دار میاد
بهتر.... اره بهترین راه
زیر ماشین غلط خوردم
مایکل:اه شعت فرار کرده اما میدونی
دیگه مهم نیس قرار داد دست منه پس
من بردم
از زیر ماشین اومدی بیرون
کوک:نه... ا/ت اون خطرناک
چون دقیقا کنار مایکل (بیشور ) بودم
با سرم کوبیدم تو سر مایکل و قرار دادن از تو دستش
گرفتم
مایکل:اوه نکنه فکر میکنید همینجا
قضیه تمومه نه اشتباه میکنی
روی سر ا/ت اسلحه گذاشتن
-اون قرار داد و به رییس برگردون اگر نه
بد جور برات تموم میشه
چسب دهن ا/ت باز شد
ا/ت : چیه حتما انتظار داری بخاطر
شرکت و اعتبار کوک جون خودمو فدا
کنم
مایکل:ارهه همین افرین
کوک:تو واقعا همچین ادمی بود... ی
ا/ت: خب درست انتظار داشتی
قرار داد و زیر پام له کردمو انداختم تو
چاله اب
مایکل:اشتباه بزرگی انجام دادی
کوک:نههههههههههههههههههههههه
یدفعه....
اقا این پارت خیلی چرت شدع
۱۲.۰k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.