وقتی با قمار میبردت
/ت*
باورم نمیشه که کوک یه همچین
ادمی باشه
*بغض*
چطوری میتونه همچین کاری
کنه یعنی اون بخاطر پول منو
منو... منو نه
همچنین چیزی امکان نداره
اگه واقعا همچین چیزی باشه
باید... باید... فرار کنم
نمیتونم ایندمو خراب کنم
کوک:کیییی بود؟!
* سکوت *
کوک:گفتم کی بوووود
اگه بفهمم بد جوری پشیمونونش
میکنم
یدفعه بغضم ترکید و اشکام سرازیر شدن
یدفعه دستی روی دستم احساس کردم
اون... کوک بود
کوک: ا/ت چرا داری گریه
میکنی؟چیشده؟ من طاقت
دیدن اشکات رو ندارم
ا/ت:خودت بهتر میدونی چی شده
که سریع رفتم اتاق
*جونگ کوک *
نکنه صدای دعوا ی منو بابامو
شنیده؟
بخاطر اون احمق قراره عشق
زندگیمو از دست بدم نه...
نهه... همچین چیزی امکان نداره
من نمیزارم
^:هعی پسر چی شده؟
کوک:بخاطر تو ی احمق
قراره عشقمو از دستش بدم
که یدفعه بابای کوک بهش یه
سیلی میزنن
*ا/ت*
اون صدا
نه نباید اونی باشه
که فکر میکنم
رفتم از اتاق بیرون که دیدم یه طرف صورت کوک سرخ شده و
از لبش خون میاد که...
باورم نمیشه که کوک یه همچین
ادمی باشه
*بغض*
چطوری میتونه همچین کاری
کنه یعنی اون بخاطر پول منو
منو... منو نه
همچنین چیزی امکان نداره
اگه واقعا همچین چیزی باشه
باید... باید... فرار کنم
نمیتونم ایندمو خراب کنم
کوک:کیییی بود؟!
* سکوت *
کوک:گفتم کی بوووود
اگه بفهمم بد جوری پشیمونونش
میکنم
یدفعه بغضم ترکید و اشکام سرازیر شدن
یدفعه دستی روی دستم احساس کردم
اون... کوک بود
کوک: ا/ت چرا داری گریه
میکنی؟چیشده؟ من طاقت
دیدن اشکات رو ندارم
ا/ت:خودت بهتر میدونی چی شده
که سریع رفتم اتاق
*جونگ کوک *
نکنه صدای دعوا ی منو بابامو
شنیده؟
بخاطر اون احمق قراره عشق
زندگیمو از دست بدم نه...
نهه... همچین چیزی امکان نداره
من نمیزارم
^:هعی پسر چی شده؟
کوک:بخاطر تو ی احمق
قراره عشقمو از دستش بدم
که یدفعه بابای کوک بهش یه
سیلی میزنن
*ا/ت*
اون صدا
نه نباید اونی باشه
که فکر میکنم
رفتم از اتاق بیرون که دیدم یه طرف صورت کوک سرخ شده و
از لبش خون میاد که...
۱۰.۷k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.