when it was mafia پارت ششم
که یهو کوک لباشو گذاشت روی لبای ا/ت و عمیق بوسید
کوک: لبات خوشمزن
ا/ت:تو به چه حقی....
کوک:ببند
کوک دست و پای ا/ت رو باز کرد و لیا رو صدا زد
کوک:لیااا
لیا: بله ارباب
کوک: این از این به بعد برده ی منه حواست بهش باشه قانونارو بهش بگو
ویو لیا
من عاشق ارباب بودم ولی ارباب یبارم با من نخوابیده از این دختره ی احمقم خیلی بدم میاد حتما هرزست
لیا: چشم ارباب
کوک: من دیگه برم کار دارم
کوک رفت
لیا: هی هرزه دنبال من بیا
ا/ت: ببینم تو به کی میگی هرزه تو خودت یه پا هرزه ایی
لیا موهای ا/ت رو گرفت و کشید
لیا: تو به من میگی هرزه هوم میخوای همینجا جرت بدم هوم
ا/ت چون دختر دعوایی بود اونم موهای لیا رو گرفت و جیغغ زدناشون شروع شد
ویو کوک
رفتم بیرون که گوشیم و یادم رفت رفتم خونه صدای جیغ جیغ میومد رفتم پیش ا/ت و لیا داشتن همو میکشتن
کوک:(خنده)
ویو ا/ت
چقدر کیوت میخندید مثل خرگوش بود
ویو لیا
واییی ایکاش منو به فاک بده کیوت خر
کوک: (خنده)
لیا و ا/ت همزمان: ووووووووشششششش کیوتتتتتتتتتتت
لیا: تو چرا با من......
ا/ت: خفه شو بیا نگاه کنیم
لیا: وایییییی ارههههه
لیا و ا/ت همو بغل کردن و جیغ زدن
کوک: مرض چه مرگتونه
لیا: ببخشید ارباب
کوک به ا/ت نگاه کرد و منتظر عذرخواهی بود
لیا: خر خو معذرت خواهی کن یادت نره بگی ارباب (اروم)
ا/ت: باشه
ا/ت: ببخشید ا... ا.. ارباب
کوک: خوبه من رفتم شبم زود میام پس شام حاضر باشه
لیا: چشم ارباب
کوک رفت
لیا: هی تو.............................
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
خماریییییییییی
شرط پارت بعد
۱۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
ماشاالله راحت بودین خوشبحالتون بود شرط نذاشته بودم ولی هنوز اول داستانیم به این کیوتی ا/ت و کوک و لیا نگاه نکنین چه اتفاقایی که نمیوفته🖤🌚
کوک: لبات خوشمزن
ا/ت:تو به چه حقی....
کوک:ببند
کوک دست و پای ا/ت رو باز کرد و لیا رو صدا زد
کوک:لیااا
لیا: بله ارباب
کوک: این از این به بعد برده ی منه حواست بهش باشه قانونارو بهش بگو
ویو لیا
من عاشق ارباب بودم ولی ارباب یبارم با من نخوابیده از این دختره ی احمقم خیلی بدم میاد حتما هرزست
لیا: چشم ارباب
کوک: من دیگه برم کار دارم
کوک رفت
لیا: هی هرزه دنبال من بیا
ا/ت: ببینم تو به کی میگی هرزه تو خودت یه پا هرزه ایی
لیا موهای ا/ت رو گرفت و کشید
لیا: تو به من میگی هرزه هوم میخوای همینجا جرت بدم هوم
ا/ت چون دختر دعوایی بود اونم موهای لیا رو گرفت و جیغغ زدناشون شروع شد
ویو کوک
رفتم بیرون که گوشیم و یادم رفت رفتم خونه صدای جیغ جیغ میومد رفتم پیش ا/ت و لیا داشتن همو میکشتن
کوک:(خنده)
ویو ا/ت
چقدر کیوت میخندید مثل خرگوش بود
ویو لیا
واییی ایکاش منو به فاک بده کیوت خر
کوک: (خنده)
لیا و ا/ت همزمان: ووووووووشششششش کیوتتتتتتتتتتت
لیا: تو چرا با من......
ا/ت: خفه شو بیا نگاه کنیم
لیا: وایییییی ارههههه
لیا و ا/ت همو بغل کردن و جیغ زدن
کوک: مرض چه مرگتونه
لیا: ببخشید ارباب
کوک به ا/ت نگاه کرد و منتظر عذرخواهی بود
لیا: خر خو معذرت خواهی کن یادت نره بگی ارباب (اروم)
ا/ت: باشه
ا/ت: ببخشید ا... ا.. ارباب
کوک: خوبه من رفتم شبم زود میام پس شام حاضر باشه
لیا: چشم ارباب
کوک رفت
لیا: هی تو.............................
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
خماریییییییییی
شرط پارت بعد
۱۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
ماشاالله راحت بودین خوشبحالتون بود شرط نذاشته بودم ولی هنوز اول داستانیم به این کیوتی ا/ت و کوک و لیا نگاه نکنین چه اتفاقایی که نمیوفته🖤🌚
۲۴.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.