پارت اول
پارت اول
ات ویو
از خواب بیدار شدم، تا جایی که یادمه تصادف کرده بودم با کامیون ولی الان سالمم، پس همش خواب بود، یه خواب وحشتناک
تهیونگ رو کنار خودم ندیدم پس حدس زدم سر کاره
از جام بلند شدم و رفتم تو پذیرایی ولی با تعجب فراوون دیدن که اعضا با تهیونگ رو مبل نشستن و همه پکر بودن
تهیونگ تو بغل نامجون بود و اشک میریخت......بدون هیچ صدایی.......
رفتم پیشش نشستم
_تهیونگی حالت خوبه*خیلی نگران*
هیچ کس بهم توجه نکرد، انگار وجود نداشتم
_مگه منو نمیبینید*بلند*
خیلی ترسیده بودم
چند دقیقه همونجوری موندیم که نامجون شروع کرد به صحبت کردن
نامی:تهیونگ وقت ملاقاته پاشو بریم
+پس چرا نشستین پاشین
هنوزم کسی بهم اهمیت نمیداد.......همه اماده شدن و رفتن تو ماشین
خیلی ناراحت شدم ولی اهمیت ندادم و رفتم شام درست کنم
بعد نیم ساعت یه رامیون درست کردم و چیدم رو میز، خودم اصلا گرسنم نبود پس رفتم تو اتاق و خوابیدم
ته ته ویو
از بیمارستان برگشتیم، دیدم یعالمه رامیون رو میزه ولی کسی خونه نبود
گفتیم شاید از کمپانی اوردن گذاشتن اینجا پس خوردیم
انقدر گریه کرده بودم چشمام باز نمیشد
اسم فیک:سرگردان
ات ویو
از خواب بیدار شدم، تا جایی که یادمه تصادف کرده بودم با کامیون ولی الان سالمم، پس همش خواب بود، یه خواب وحشتناک
تهیونگ رو کنار خودم ندیدم پس حدس زدم سر کاره
از جام بلند شدم و رفتم تو پذیرایی ولی با تعجب فراوون دیدن که اعضا با تهیونگ رو مبل نشستن و همه پکر بودن
تهیونگ تو بغل نامجون بود و اشک میریخت......بدون هیچ صدایی.......
رفتم پیشش نشستم
_تهیونگی حالت خوبه*خیلی نگران*
هیچ کس بهم توجه نکرد، انگار وجود نداشتم
_مگه منو نمیبینید*بلند*
خیلی ترسیده بودم
چند دقیقه همونجوری موندیم که نامجون شروع کرد به صحبت کردن
نامی:تهیونگ وقت ملاقاته پاشو بریم
+پس چرا نشستین پاشین
هنوزم کسی بهم اهمیت نمیداد.......همه اماده شدن و رفتن تو ماشین
خیلی ناراحت شدم ولی اهمیت ندادم و رفتم شام درست کنم
بعد نیم ساعت یه رامیون درست کردم و چیدم رو میز، خودم اصلا گرسنم نبود پس رفتم تو اتاق و خوابیدم
ته ته ویو
از بیمارستان برگشتیم، دیدم یعالمه رامیون رو میزه ولی کسی خونه نبود
گفتیم شاید از کمپانی اوردن گذاشتن اینجا پس خوردیم
انقدر گریه کرده بودم چشمام باز نمیشد
اسم فیک:سرگردان
- ۳.۳k
- ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط