Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •

#part142


#paniz

با اومدن خانم جون همگی سوار ماشین شدیم
بی حوصله نشسته بودم بلوتوث ماشین رو روشن کردم و بهش وصل شدم

آهنگی هر موقع حوصلم سر میرفت رو پلی کردم

.یادته؟ یادته؟
.میگفتی ماهم تو شب تیره ات
.تو همیشه قلبت واسه من میرفت
.همیشه واسم تنگ میشه دلت...
.خب من حالا اینجام
.میبیتی کی رفت!
.ای ستاره ای ستاره ☆
.پشت کدوم ابری
. بیا که کار قلب بیچاره نباشی تمومه
. بیا که نیستی داره بارون میباره :)

گوش سپرده بودم به اهنگ و هیچی از این جهانی که بودم حالیم نبود
با صدای رضا چشم باز کردم

رضا: بریم رز وحشیم

بی ادبی زیر لب گفتم و پیاده شدم ماشین خاموش کردم و دستام رو بین پنجه هاش گرفت

_خب آقای بزرگ ، بزرگترین جواهرساز تونستی بدونی کار کیه؟

خنده ای کرد و با انگشت کوبید به بینیم
رضا: نه هنوز

وارد تالار شدیم با اینکه زیاد رسمی نبود بهترین گزینه بود
بابا خیلی راحت با گروهی از آدم ها گرم گرفت و مادرجون و فرانک هم رفتن

نیکا که نیومده بود باز پیشه متین بود این دختر اگه نامزد بود باهاش کار می‌داد دستش

با امیر روبرو شدیم با یه احوال پرسی گرمی بهمون کرد و ازش واقعا وایب خوبی میگرفتم

ولی حیف بود نگاهی به دور ور کردم که نگار و مادرش با چند نفر بود شهرام هم جایی سرش گرم بود

بازوی رضا رو گرفتم که با دو پسری هم سن خودش بهم معرفی کرد
رضا: پانیذ جان همسرم هستن و ایشون مهراد و ماهان هستن که پدر هامون با هم رفیق هستن

لبخندی زدم و با خوش رویی جواب دادم
_خوشبختم

رضا باهاشون گرم گرفته بود درمورد کار از همه چی حرف میزدن
سر از حرفاشون در نمی اوردم ولی سعی می‌کردم تو جمع شون باشم با آوردن سینی نوشیدنی ها

دوتا ودکا برداشتم سمت رضا گرفتم لیوان رو ازم گرفتم و زیر گوشم لب زد
رضا: با اینکه سنگین نیس از هیچی بهتر رز وحشی

کمی از مزه تلخ اش خوردم
_پس سنگین دوستی

هومی گفت که ادامه دادم
_ولی من بیشتر از دو پیک راهی بیمارستان میشم

رضا: پس حواسم باشه

اومی گفتم و دوباره با بقیه حرف زد گوشیم زنگ می‌خورد بر اینکه جواب بدم خاموشش کردم

_من میرم سرویس بیام

رضا: باشه اینجام

سری تکون دادم و ببخشیدی گفتم ازشون دور شدم بعد از پرسیدن سرویس از گارسون درو بستم

گوشی رو باز کردم با شماره ناشناس روبرو شدم کمی تردید داشتم ولی آخر که باید می‌فهمیدم

زنگ زدم که جواب داد
وای خانم خداروشکر جواب دادین

_ببخشید شما

خانم من نگهبان عمارت ام نمیدونم خانم فیوز پریده چیه برق ها رفته چند مورد مشکوک دیدم به آقا و آقا رضا زنگ زدم ولی جواب ندادن شرمنده شمارتون رو آقا قبلا واسه پیک ها فرستاده بودن

بیچاره نگهبان با هول و ترسیده حرف می‌زد معلوم نبود چه اتفاقی افتاده....

#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
دیدگاه ها (۵)

• Wild rose cabaret •#part143#panizانقدر با استرس گفته بود م...

• Wild rose cabaret •#part144#paniz۱ ساعتی بود از اومدن پلیس...

• Wild rose cabaret •#part141#leoreza چند تا دوربین رو چک کر...

• Wild rose cabaret •#part140 #leoreza لب تاپ رو بستم و نگاه...

خودم اسمشو پیدا کردم چرا من خوابیده بودم تا اینکه گوشیم زنگ ...

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط